responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 363
پیشگوئی حکومت عبدالملک بن مروان

امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در ضمن خطبه‌ای که از آینده خبر می‌داد و در نهج‌البلاغة آمده است فرمود:
گویا می‌بینیم او را (عبدالملک) که در شام بانگ می‌زند (لشکر فراهم می‌کند) و با پرچمهایش در اطراف کوفه می‌گردد (عراق را به تصرف آورد) و به آن دیار هجوم آورد همانند هجوم شتر سرکش بدخو، زمین را از سرها فرش نماید (بسیار کشتار کند) و دهانش (چون درندگان) گشاده و گامش در زمین سنگین است (سپاهیان فراوان دارد) جولان او دور و دراز و حمله‌اش سخت خواهد بود.
به خدا قسم شما را در اطراف زمین پراکنده می‌کند تا اینکه نماند از شما مگر اندکی همچو سرمه در چشم، همواره در این حال (سخت) خواهید بود تا اینکه عقلهای پنهان عرب به نزد آنها برگردد (سر عقل آیند) پس روشهای پاینده و نشانه‌های آشکار و پیمان نزدیک را که اتمام نبوت بر آن است، پای بند شوید و بدانید که شیطان راههای خود را برای شما هموار می‌کند تا به دنبال او گام بردارید. [1] .
شارح نهج‌البلاغة گوید: این سخنان حضرت در مورد عبدالملک بن مروان و حکومت او در شام و تسلط او بر عراق و کشتاری که در ایام عبدالرحمن و کشتن مصعب در میان عرب واقع شد می‌باشد. [2] .
زندگی عبرت‌آموز عبدالملک مروان
عبدالملک بن مروان در اول ماه رمضان سال65 هجری پس از مرگ پدرش بر تخت سلطنت نشست، او قبل از آنکه به حکومت برسد همواره در مسجد بود و قرآن می‌خواند به گونه‌ای که او را حمامة المسجد یعنی کبوتر مسجد می‌نامیدند، وقتی خبر خلافت به او رسید مشغول قرائت قرآن بود، قرآن را بست و گفت: «سلام علیک هذا فراق بینی و بینک؛ خداحافظ، این زمان جدائی من و توست.» و آنگاه همچنان که حضرت علی علیه‌السّلام خبر داده بود جنایات گسترده‌ای را مرتکب شد، از تاریخ سیوطی نقل شده که مردی یهودی که به کتابهای آسمانی آگاهی داشت و نامش یوسف بود مسلمان شد، روزی از در خانه مروان عبور کرده گفت: وای بر امت محمد صلی اللّه علیه و آله وسلم از اهل این خانه، و همین یوسف، دوست عبدالملک بود روزی دست بر شانه عبدالملک زد و گفت: از خدا بترس در مورد امت پیامبر صلی اللّه علیه و آله وسلم وقتی خلیفه شدی، عبدالملک گفت: این چه حرفی است که می‌زنی، من از کجا و خلافت کجا؟ اما یوسف دوباره گفت: در مورد ایشان از خدا بترس. به هر حال در سال72 هجری سپاه عبدالملک، لشکر مصعب را شکست داد و کوفه را تسخیر نمود و از عجایب روزگار آنکه در قصر کوفه وقتی سر مصعب مقابل عبدالملک بود و شادمانی می‌کرد، ناگاه یکی از حاضرین بدنش لرزید و گفت: امیر به سلامت باشد، من از این قصر داستان عجیبی دارم، به خاطرم هست در این مجلس بودم که سر مبارک امام حسین علیه‌السّلام را برای عبیدالله بن زیاد آوردند و نزد او نهادند، پس از چندی که مختار کوفه را تسخیر کرد با او در همین مجلس بودم که سر ابن‌زیاد را نزد او دیدم، پس مختار با مصعب صاحب همین سر بودم که سر مختار را مقابل او نهادند و اینک با امیر در این مجلس می‌باشم و سر مصعب را می‌بینم و من امیر را در پناه خدا می‌آورم از شر این مجلس! عبدالملک از شنیدن این قضیه لرزید و فرمان داد تا قصر را خراب کردند. [3] .
یک سره مردی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
روی همین مسند و این تکیه گاه
زیر همین قبه و این بارگاه
بودم و دیدم بر این زیاد
آه چه دیدم که دو چشمم مباد
تازه سری چون سپر آسمان
طلعت خورشید ز رویش نهان
بعد که ز چندی سر آن خیره سر
بُد بَرِ مختار به روی سپر
بعد که مصعب سر و سردار شد
دست کش او سر مختار بود
این سر مصعب به تقاضای کار
تا چه کند با تو دگر روزگار؟
باری عبدالملک حجاج آن جنایتکار تاریخ را بر عراق گمارد و خود به شام رفت. و حجاج جنایتهایی در عراق انجام داد که روی تاریخ را سیاه کرد و تعداد کشته‌های او را به جز آنها که در جنگها کشته است120000 نفر ذکر کرده‌اند و ما بعدا در مورد اعمال او مختصری توضیح خواهیم داد.
کار به جائی رسید که خود عبدالملک می‌گفت: من (قبل از خلافت) از کشتن مورچه امتناع می‌کردم و اکنون حجاج برای من می‌نویسد که تعداد عظیمی از مردم را کشته است، و در من هیچ اثری نمی‌گذارد.
روزی مردی به نام زهری به او گفت: شنیده‌ام شراب می‌خوری؟ عبدالملک گفت: آری به خدا که خون نیز می‌آشامم! [4] .
مسعودی مورخ مشهور گوید: عبدالملک نسبت به خونریزی بی‌پروا بود، فرمانداران او هم مثل او بودند مثل حجاج در عراق و مهلب در خراسان و هشام بن اسماعیل در مدینه و دیگران و حجاج از همه ستمگرتر و خونریزتر بود. [5] .


پی نوشت ها:
(1) نهج‌البلاغة فیض خطبه 137.
(2) شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج 9 ص 47.
(3) تتمة المنتهی، ص 64.
(4) تتمة المنتهی، ص57 به بعد.
(5) مروج الذهب، ج 3 ص91.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست