responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 295
پیشنهاد امام علی به انقلابیون

خلیفه سوم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به حضور طلبید به او پیشنهاد کرد که از جانب وِی به محاصره کنندگان بگوید که:
خلیفه سوم به خواسته های ایشان جواب مثبت خواهد داد، ولی لازم است برای این کار سه روز به خلیفه مهلت بدهند، زیرا خلیفه سوم سوگند یاد کرد که خواسته هایشان را بجا آورد.
امیرالمؤمنین علیه السلام پیام خلیفه سوم را به شورشیان رسانید و فرمود که:
خلیفه سوگند اکید می‌خورد که در عرض سه روز تمام خواسته های شما را بجا آورد.
انقلابیون فرمایش آن حضرت را قبول کردند و خوشحال شدند و تعهّد نامه‌ای هم میان انقلابیون و خلیفه در این رابطه به امضاء رسید.
امّا مروان بن حکم، خلیفه سوم را از این اقدام منع کرد و نگذاشت به وعده‌های خود عمل کند و به خلیفه چنین گفت:
وَاللَّهِ لِإِقامَةُ عَلی خَطیئَةٍ یسْتَغْفَرَ مِنْها اَجْمَلُ مِنْ تَوْبَةٍ یخَوَّفُ عَلَیها [1] .
«به خدا سوگند، باقی بودن و استقامت ورزیدن بر گناهی که از آن استغفار می‌کنی بهتر و زیباتر از توبه است که از ترس آن را بجا می‌آوری.»
بالاخره مهلت تعیین شده پایان یافت،
نه اصلاحی صورت گرفت،
و نه فرمانداری بر کنار شد،
و نه حقّ پایمال شده‌ای به صاحب آن حق بازگشت.
انقلابیون که در این سه روز دست از محاصره برداشته و در کنار مدینه به انتظار نشسته بودند، مشاهده کردند که خلیفه به هیچ یک از وعده هایش عمل نکرد، لذا با جدّیت تمام و بادادن شعارهای تند وارد شهر شدند و کاخ خلافت را به محاصره خود در آوردند. [2] .
این بار مدّت محاصره به طول انجامید و هر روز که می‌گذشت حلقه محاصره تنگ‌تر می‌شد و کار به جائی رسید که نگذاشتند آب و غذا به خانه خلیفه سوم برسد.
خلیفه سوم جریان را به امیرالمؤمنین علیه السلام اطّلاع داد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ناراحت شده، به فکر رسانیدن آب به خلیفه افتاد.
پس از مدّتی انقلابیون دیدند که علی علیه السلام به همراه سه نفر با مشک آب به طرف خانه خلیفه سوم می‌آید،
محاصره کنندگان تصمیم داشتند که نگذارند مشک‌های آب به خلیفه سوم برسد، ولی از علی علیه السلام شرم نمودند و جرأت نکردند که جلوی او را بگیرند.
آنها امیدوار بودند که ابتداء طلحه پیش برود و مانع شود و سپس آنها جرأت یابند و مانع آن شوند.
طلحه به جانب علی علیه السلام حرکت کرد، ولی نمی‌توانست حرف بزند،
مردم به امید اینکه طلحه فرمان جلوگیری از حاملان آب را خواهد داد، و آنها جلوی حاملان آب را سدّ خواهند کرد.
در این حال علی علیه السلام طلحه را مورد عتاب قرار داد و فرمود:
مردم بگذارید آب‌ها به خلیفه برسد.
مردم ناچار تسلیم شدند و با اکراه راه مشک داران را باز کردند و مشک‌های آب به خانه خلیفه وارد گردید.
طلحه از این منظره عصبانی شد، ولی خشم خود را فرو خورد. [3] .
پس از آن انقلابیون محاصره را تنگ‌تر از پیش ساخته و نگذاشتند که کسی آب و نان به داخل خانه برساند و برای کشتن خلیفه سوم آماده شدند.
امام علی علیه السلام چون مردم را در کشتن خلیفه سوم مصمّم دید، دستور داد که فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام با عدّه‌ای از خدمت‌گذاران اسلحه بردارند و در کنار درب خانه خلیفه در مقابل شورشیان آماده دفاع شوند و نگذارند که کسی از مهاجمین به داخل خانه راه یابد.
ایشان با چند نفر دیگر درب خانه خلیفه را در اختیار خود گرفتند و همانگونه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داده بود، نگذاشتند از مهاجمین به آنها نزدیک شوند.
طلحه و زبیر هم که چنین دیدند برای حفظ ظاهر فرزندان خود را به یاری آنها فرستادند. [4] .
عبدالفتّاح عبدالمقصود می‌نویسد که:
پیرمرد (خلیفه سوم) در تیره‌ترین لحظات بیچارگی هم حاضر نبود شک را از قلبش ریشه کن کند و همیشه نسبت به علی علیه السلام شک در دل داشت و خود کوچکترین قدرتی برای زدودن آن نداشت،
به همین ترتیب ذهن ناتوان و زبونش او را به تضادّهای مداوم می‌کشانید، همینکه کارها علیه او دست به دست هم می‌دادند واز مردم نسبت به جان خویش می‌ترسید، به دنبال علی علیه السلام می‌فرستاد و او را به خود نزدیک می‌کرد.
وقتی می‌دید مردم تا حدّی نرم گردیده و خاموش شده‌اند، این را بر اثر سلطه و نفوذ حریف می‌دانست و در نتیجه از او می‌ترسید و او را تبعید می‌کرد.
امام علی علیه السلام پیوسته در معرض این تقرّب و تبعید قرار گرفته بود.
در قبال این وضع خلیفه پیر، هیچ تفسیری بهتر از این ندارد که بگوئیم:
این یک حالت نفسانی و ذاتی بود که پیرمرد تسلّطی بر آن نداشت.
امّا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با آن کرامت نفس و سعه صدری که داشت، نه دلتنگ می‌شد و نه از خلیفه سوم کینه‌ای به دل می‌گرفت، هرچند خلیفه سوم در باطن از علی علیه السلام دل خوشی نداشت، و ابن عبّاس را به سراغ امام علی علیه السلام فرستاد و اظهار داشت که:
یا اباالحسن، خلیفه سوم می‌خواهد که مدینه را به سوی ینْبُع (باغ‌هایی در اطراف مدینه) ترک کنی.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تبسّمی کرد و آماده شد که از مدینه بیرون رود و فقط فرمود:
یا بْنَ عَبَّاسٍ، مَا یرِیدُ عُثَْمانُ إِلَّا أَنْ یجْعَلَنِی جَمَلاً نَاضِحاً بِالْغَرْبِ: أَقْبِلْ وَأَدْبِرْ! بَعَثَ إِلَی أَنْ أَخْرُجَ، ثُمَّ بَعَثَ إِلَی أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ یبْعَثُ إِلَی أَنْ أَخْرُجَ!
وَاللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّی خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً.
(ای پسر عبّاس! عثمان جز این نمی‌خواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، [5] یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم.
به خدا سوگند! آنقدر ازاو دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.) [6] .
طبری نیز در تاریخ خود جمله‌ای قریب به همین مضمون را از امام علی علیه السلام در جواب (سعد بن ابی وقّاص) نقل کرد:
وَاللَّهِ ما زِلْتُ اَذُبُّ عَنْهُ حَتّی اِنّی لَأَسْتَحْیی. [7] .
«به خدا سوگند پیوسته از عثمان دفاع کرده‌ام که من از مردم خجالت می‌کشم.»
در اینجا ابن ابی الحدید می‌گوید:
به خدا سوگند علی بن ابیطالب علیه السلام در یاری عثمان آنچنان تلاش می‌کرد که اگر برادرش جعفر به جای عثمان در محاصره قرار گرفته بود، در یاری او بیشتر از این تلاش نمی‌کرد. [8] .
و ادامه می‌دهد که:
عَلِی اَبَرُّ النّاسِ مِنْ دَمِهِ وَ قَدْ صَرَّحَ بِذالِکَ فی کَثیرٍ مِنْ کَلامِهِ مِثْلُ قَوْلِهِ عَلَیهِ السَّلامُ
وَ اللَّهِ ما قَتَلْتُ عُثْمانَ وَ لا مالأَْتُ عَلَی قَتْلِهِ وَ صَدَقَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ. [9] .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به خون خلیفه سوم از همه پاکتر بود، که در اکثر سخنرانی‌های خود به این حقیقت اشاره فرمود:
مانند سخن آن حضرت المؤمنین علیه السلام که:
(سوگند به خدا من در کشتن عثمان دخالت نداشتم، و به قتل او نیز علاقه‌ای نشان ندادم.)
و امام علی علیه السلام راست گفت که درود خدا بر او باد.
امام علی علیه السلام برای ریشه کن شدن فتنه‌ها، هم مجاهدینی که در مسجد گِرد آمده بودند را نصیحت می‌کرد و از هرگونه اقدام نابجا پرهیز می‌داد و هم خلیفه سوم را پند می‌داد که از خدا بترسد و به خواسته‌هاس مردم مسلمان احترام بگذارد تا آتش فتنه‌ها بالا نگیرد.
اینگونه از دخالت‌ها و نظارت‌ها و پند دادن‌ها و هشدارها از مصادیق روشن «امر به معروف» و «نهی از منکر» است.
اگر همه مردم مدینه، و سران و دست اندرکاران امور جاری آن روزگاران چونان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عمل می‌کردند، حوادث و فتنه‌های ناگواری پدید نمی‌آمد.


پی نوشت ها:
(1) کامل ابن اثیر ج 3 ص 165.
(2) کامل ابن اثیر ج 3 ص 171، و الامام علی ج 2 ص 168، و شرح ابن ابی الحدید ج 2 ص 152، زندگانی امیرالمؤمنین ص 198 - 197.
(3) الامام علی ج 2 ص 277، و نور الابصار ص 83.
(4) نورالابصار ص 83.
(5) یجعلنی جَمَلاً ناضحاً (مرا چون شتر آبکش قرارداد) ضرب المثل است و پیامش همان است که در ترجمه آمد.
(6) خطبه 240 نهج‌البلاغه معجم‌المفهرس محمد دشتی، که اسناد آن به این شرح است:
1- عقد الفرید ج 4 ص 309: ابن عبد ربه مالکی (متوفای 328 ه)
2- کتاب کامل ج 1 ص 11: مبرد (متوفای 258 ه)
3- الامامة والسیاسة ج 1 ص 34: ابن قتیبة(متوفای 276 ه)
4- غرر الحکم ص 318: آمدی (متوفای 588 ه).
(7) تاریخ طبری ج 6 ص 2998.
(8) شرح ابن ابی الحدید بنا به نقل کتاب ابوطالب مؤمن قریش ص 38.
(9) شرح ابن ابی الحدید ج 1 ص 200.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 295
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست