نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 215
برخورد با غارتگران بیتالمال
در روزهایآغازینحکومت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هشدارگونه اعلام
کرد که با تمام غارتگریها نسبت به بیتالمال برخورد قاطع میشود و اموال
عمومی مردم به بیتالمال بازگردانده خواهد شد. که فرمود: وَاللَّهِ
لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ
الْإِمَاءُ؛ لَرَدَدْتُهُ؛ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً. وَمَنْ ضَاقَ
عَلَیهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَیهِ أَضْیقُ! (به خدا سوگند، بیت
المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گرچه
با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحّمل ستم برای او سختتر است.) [1] . اَرَیتُمْ
لَوْ... مَحَوْتُ دَواوِینَ الْعَطایا وَ اَعْطَیتُ کَمَا کانَ رَسُولُ
اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم یعْطی بِالسِّوِیةِ وَ لَمْ اَجْعَلْها
دَوْلَةٌ بَینَ الْأغْنِیاءِ. «میدانستید اگر... دفاتر و دیوانهای
عطایا را نابود میکردم و چنانچه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم به
مساوات، بیت المال را قسمت میکرد، من نیز عمل میکردم و عطایا را در گردش در دست اغنیاء نمیگذاشتم چه میشد؟» اشاره امام علی علیه السلام به محو دیوان عطایائی است که توسّط خلیفه دوّم وضع شد و با در نظر گرفتن ملاکهایی چون: بَدری و غیر بَدری بودن، سبقت در اسلام، و مهاجر یا انصار بودن، عطایای متفاوتی داده میشد. [2] . مردمی
که سالها به این شیوه خو کرده بودند، همین که در دوّمین روز خلافت علی
علیه السلام تقسیم مساوی بیتالمال را دیدند، ناراحت شده به آن حضرت اعتراض
کردند. امام علی علیه السلام به ایشان تذکّر داد که: «ای کسانی که
مزارع وسیع و مرکبهای راهوار و لباسهای لطیف را سالها برای خود برگزیدید،
فردا که من اینها را از شما منع کردم، فریادتان بالا نرود، که علی بن
ابیطالب به ما ظلم کرد و حقّمان را از ما منع کرد. من بر هر مسلمانی حکم
اسلام را جاری میکنم، کسی را بر دیگری فضل و برتری نیست مگر به تقوی، که
جزای متّقین نیز نزد خداست و خداوند دنیا را جزای ایشان قرار نداده است.»
[3] . امّا مردم مدینه، و به خصوص اشراف و بزرگان، تحمّل این شیوه را
نداشتند چرا که پایین آمدن شأن اجتماعی شان به این ترتیب که در عطایا با
بندهای سیاه، در یک سطح قرار گیرند بر ایشان غیر قابل تحمّل بود، تا
جائی که در همان اوّلین روز تقسیم بیتالمال طلحه و زبیر [4] و برخی از
سران و بزرگان مدینه از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دلخور شدند. [5] . سهل بن حنیف خطاب به امام علی علیه السلام گفت: این مرد را که میبینید تا دیروز غلام من بوده که امروز آزادش کردهام، با ما چه میکنی؟ حضرت پاسخ داد: همان را که به تو میدهم به او هم میدهم. و دستور داد به همه حاضرین، انسانهای مشهور و غیرمشهور طلحه و زبیر و دیگر بزرگان مدینه هر یک سه دینار بدهند. [6] . طلحه و زبیر چون به منافع خود نرسیدند، و فرمانداری کوفه و بصره به آنها داده نشد. [7] . از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کناره گرفتند و بسیاری از بزرگان نیز سر به مخالفت برداشتند، برخی از دوستان امام علی علیه السلام به آن حضرت پیشنهاد عطایای بیشتر را دادند تا مردم جذب شوند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خطبهای خواند و فرمود: أَتَأْمُرُونِّی
أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ! وَاللَّهِ
لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ، وَمَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ
نَجْماً! لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ، فَکَیفَ
وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ! أَلَا وَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی
غَیرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَإِسْرَافٌ، وَهُوَ یرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی
الدُّنْیا وَیضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ، وَیکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَیهِینُهُ
عِنْدَ اللَّهِ. وَلَمْ یضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ وَلَا
عِنْدَ غَیرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ، وَکَانَ
لِغَیرِهِ وُدُّهُمْ. فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یوْماً فَاحْتَاجَ
إِلَی مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِیلٍ وَأَلْأَمُ خَدِینٍ! (آیا به من دستور میدهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امّت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود بگونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست، آگاه
باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است،
ممکن است در دنیا ارزش دهنده آن را بالا بَرَد، امّا در آخرت پَست خواهد
کرد، در میان مردم ممکن است گرامیش بدارند، امّا در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است. هیچ
کس مالش را در راهی که خدا اجازه نفرمود مصرف نکرد و به غیر اهل آن
نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستی آنها را
متوّجه دیگری ساخت، پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد، بدترین رفیق و سرزنش کننده ترین دوست خواهند بود.) [8] . امّا
بسیاری از مردم که عبداللَّه بن عبّاس سالها بعد، طِی نامهای به امام
حسن علیه السلام نوشت، [9] تحمّل این مساوات را نداشتند و قلباً و عملاً
جذب دستگاه معاویه شده و علی علیه السلام را تنها گذاشتند.
پی نوشت ها: (1) خطبه 15 نهجالبلاغه معجمالمفهرس محمد دشتی، که برخی از اسناد آن به این شرح است: 1- کتاب الاوائل ص146 ح129: ابوهلال عسکری (متوفای 395 ه) 2- دعائم الاسلام ج 1 ص 396: قاضی نعمان (متوفای 363 ه) 3- اثبات الوصیة ص 126: مسعودی (متوفای 346 ه) 4- منهاجالبراعة ج 1 ص 163: ابن راوندی (متوفای 573 ه) 5- جمهرةالانساب (از ابنعباس نقل کرد): کلبی (متوفای 204 ه) 6- بحارالانوار ج97 ص59 ح7 ب9: مجلسی (متوفای 1110ه). (2) کامل ابن أثیر ج 2 ص 455. (3) روضه کافی ج 8 ص 360 حدیث 551 و شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج 7 ص 37. (4) شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج 7 ص 38. (5)
میگویند: وقتی از عبدالرّحمن بن سلمی سئوال شد که تو را به خدا چرا از
علی علیه السلام روی گرداندی، تو را به خدا بگو آیا از موقعی که علی در
تقسیم اموال در کوفه سهمی به تو نداد تو از او جدا نشدی؟ او گفت: حال که
قسم دادی، آری. بهجالصّباغه شرح نهجالبلاغه (تهران صدر بی تا ج2 ص 197
علاّمه شوشتری. [6] شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج 7 ص 38. [7] شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج 7 ص 40. [8] خطبه 126 نهجالبلاغه معجمالمفهرس محمد دشتی، که برخی از اسناد آن به شرح زیر است: 1- کتاب صفین ص 235: نصربن مزاحم (متوفای 212 ه) 2- تاریخ طبری ج 6 ص 9: طبری شافعی (متوفای 310 ه) 3- فروع کافی ج 5 ص 39: کلینی (متوفای 328 ه) 4- کتاب الفتوح ج 3 ص 73: ابن اعثم کوفی (متوفای 314 ه) 5- الغارات ج1 ص74 و76 و77:ابن هلال ثقفی (متوفای 283 ه) 6- تحف العقول ص158: ابن شعبه حرانی (متوفای 380 ه) 7- کتاب أمالی ج 1 ص194 م7 ح33/331: شیخ طوسی (متوفای 460 ه). [9] شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 23.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 215