responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 1684
نفر ششم

پس از وی عمر به خلافت رسید. او در بسیاری از امور، با من مشورت می‌کرد و مشکلاتش را در میان می‌گذاشت و آنها را مطابق نظر من انجام می‌داد؛ یارانم نیز کسی جز من را سراغ ندارند، که عمر با او مشورت کرده و از فکرش سود جسته باشد.
پس از او، تنها کسی که به امر خلافت و زمامداری مردم امید داشت، من بودم. هنگامی که مرگ ناگهانی او را غافلگیر ساخت و فرصت هر گونه تصمیم و تدبیری از وی گرفته شد، من یقین کردم که حق خود را همان طور که مطلوبم بود و آن را در فضایی آرام و بدور از هر گونه خشونت می‌جستم، به چنگ آوردم و خداوند پس از این، بهترین امید و برترین خواسته مرا پسش خواهد آورد (اما چنین نشد) بلکه او نیز در لحظات پایانی عمر چنان کرد که خود می‌خواست: عده‌ای را داوطلب و نامزد خلافت کرد که من ششمین آنان بودم! [1] او در این گزینش، موقعیت بلند مرا از جهت وراثت پیامبر و پیوند خویشاوندی، و افتخار دامادی او، همه و همه را نادیده انگاشت و مرا با کسانی برابر ساخت که هیچ یک از آنان نه سوابق مرا داشتند و نه اثری از آثار درخشان مرا.
خلافت را در میان ما به شورا واگذار نمود و فرزند خود را بر همه ما حاکم کرد، و دستور داد چنانچه مطابق میل او رفتار نکنیم (و به تعیین خلیفه توافق نکنیم ) گردن هر شش نفر ما زده شود.
برای همین پیشامد ناگوار چه اندازه صبر و تحمل لازم است، خدا داند! من دوست ندارم سخن او را تکرار کنم که گفت: رسول خدا(ص) از دنیا رفت و از این جماعت (که هود آنها را نامزد خلافت کرده بود) راضی بود.
شگفتا، از کسی که امر به کشتن جماعتی می‌دهد که به ادعای او رسول خدا(ص) از آنان خرسند بوده است!.
... نامزدها خلافت هر یک به نفع خویش سخن گفتند و من ساکت بودم. و چون از من پرسیدند و نظر مرا خواستار شدند، پیشینه خود و آنان را یادآور شدم و از فضایل خود چندانکه برای آنان آشکار بود برشمردم. (و از موقعیت خطیر و) شایستگی خود و رشته بیعتی که به دست رسول خدا (ص) بر گردن آنان، محکم بسته شده بود، همه را متذکر شدم. ولی حب ریاست و تحصیل قدت و دنیاطلبی و تاءسّی به پیشینیان، آنان را واداشت تا برای به چنگ آوردن حقی که خداوند برای آنها قرار نداده بود، تلاش کنند.
با هر یک از آنه که تنها می‌شدم از او می‌خواستم تا در تصمیم خود، روز واپسین و جهان آخرت را در نظر داشته باشد (و به وظیفه واقعی خود عمل کند) اما آنان در برابر، برای گزینش و انتخاب من یک شرط داشتند و آن اینکه رشته خلافت را پس از خود به ایشان بسپارم. و چون دیدند که من جز در شاهراه هدایت قدم نمی‌زنم و جز عمل به کتاب خدا و وصیت رسول خدا (ص) و سپردن حق، به آن که سزاوار است... کار دیگری از من ساخته نیست (از من روی برتافتند) و در پی دستیابی به آمال خود و شرکت در بهره جویی از قدرت، افسار خلافت را به دست ابن عفان سپردند. کسی که در این راه تلاش می‌کرد سرانجام با عثمان بیعت کرد و او را به زمامداری مردم برگزید....
(در اینجا حضرت این سخنان را خطاب به آنها ایراد فرمودند:)
شما خوذ می‌دانید که من بر تصدّی خلافت از دیگران شایسته ترم، اما به خدا سوگند مادامی که امور مسلمانان به خیر و صلاح و بر سلک نظام باشد خواهشی ندارم، بگذار تنها بر من ستم شود (و دیگران در سایه نظم و امنیت آسوده باشند).
پاداش صبر و پایداری خود را از خدا می‌طلبم و رفتار زاهدانه ام حجّتی باشد بر هیچ انگاشتن آنچه که شما برای به چنگ آوردنش از یکدیگر سبقت می‌گیرید.قال علی (ع):... فان القائم بعد صاحبه کان یشاورونی فی موارد الامور فیصدرها عن امری و یناظرنی فی غوامضها فیمضیها عن رایی، لااعلم احدا و لایعلم اصحابی یناظره فی ذلک غیری و لایطمع فی الامر بعده سوای فلما اتته منیته علی فجاه بلامرض کان قبله و لاامر کان امضه فی صحه من بدنه، لم اشک انی قد استرجعت حقی فی عافیه بالمنزله التی کنت اطلبها و القاقبه التی کنت التمسها و ان الله سیاتی بذلک علی احسن ما رجوت و افضل ما املت.
فکان من فعله ان ختم امره بان سمی قوما انا سادسهم و لم یساونی بواحد منهم و لا ذکر لی حالا فی وراثه الرسول و لاقرابه و لا صهر و لانسب و لالواحد منهم مثل سابقه من صولقی و لااثر من آثاری، و صیرها شوری بیننا و صیر ابنه فیها حاکما علینا و امره ان یضرب اعناق النفر السته الذین صیر الامر فیهم ان لم ینفذوا و امره و کفی بالصبر علی هذا یا اخا الیهود صبرا.فمکث القوم ایامهم کل یخطب لنفسه و انا ممسک فذا سالونی عن امری فناظرتهم فی ایامی و ایامه و آثاری و آثارهم، و اوضحت لهم ما لم یجهلوه من وجوه استحقاقی له دونهم و ذکرتهم عهد رسول الله (ص) لی الیهم و تاکیده ما اکده من البیعه لی فی اعناقهم، دعاهم حب الاماره و بسط الایدی و الالسن فی الامر و النهی و الرکون الی الدنیا و الاقتدا بالماضین قبلهم الی تناول ما لم یجعل الله لهم.
فاذا خلوت بالواحد منهم بعد الواحد ذکرته ایام الله و حذرته ما هو قادم علیه و صائر الیه، التمس منی شرطا ان اصیرها له بعدی، فلما لم سجدوا عندی الا المحجه البیضا و الحمل علی کتاب الله عزوجل و وصیه الرسول و اعطا کل امری منهم ما جعل الله له و منعه مما لم یجعل الله له؛ ازالها عنی الی ابن عفان.... [2]
.... لقد علمتم انی احق بها من غیری، و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصه، التماسا لاجر ذلک و فضله و زهدا فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه. [3] .


پی نوشت ها:
(1)
به روایت شیخ مفید: سپس حضرت فرمود: و قال (عمر): اقتلوا الاقل و ما اراد غیری، عمر گفت: اگر اعضای شورا به توافق نرسیدند و آرا به اقل و اکثر منتهی شد، شما جانب اکثر را بگیرید و گردن کسانی که در طرف اقل واقع شدند، بزنید. حضرت فرمود: مقصود او از کشتن اقل کسی جز من نبود! (امال مفید، ص 153).
[2] اختصاص، ص 173؛ خصال، ص 427؛ بحار، ج 38، ص 177.
[3] نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 73.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 1684
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست