نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1671
نظر امام به عضدالدوله و عمران
عمران بن شاهین از اهل عراق بود و مقام ستیزگی و عصیان بر حکومت
عضدالدوله دیلمی برآمد و علیه او قیام نمود؛ عضدالدوله در صدد تعقیب و
دستگیری او برآمد و با کوشش و جدیتی هر چه تمامتر او را تعقیب نمود، عمران
برای خود چارهای ندید مگر آنکه مخفیانه به نجف اشرف فرار کند و در آنجا
با لباس مبدل،روزگار را بگذراند، پس به امیرالمؤمنین علیهالسلام پناه آورد
تا او را از دست عضدالدوله نجات بخشد. عمران در تحت قبه منوره
امیرالمؤمنین علیهالسلام پیوسته به دعا و نماز و نیاز مشغول بود تا اینکه
یک شب آن حضرت را در خواب دید که به او فرمود: «ای عمران! فردا «فنا خسرو»
برای زیارت اینجا میآید و حرم را برای او قرق میکنند و هر کسی که در
اینجاست از حرم بیرون مینمایند؛ حضرت با دست مبارک خود اشاره به یکی از
زوایای قبه منوره نمودند و فرمودند: تو در اینجا توقف کن و بمان، تو را
نمیبینند؛ عضدالدوله خواهد آمد و مشغول زیارت و نماز میشود و به درگاه
خدا با تضرع و ابتهال، دعا میکند و خدا را به محمد و آل طاهرینش سوگند
میدهد که او را بر تو پیروز کند. در این حال تو نزدیک او برو و بگو؛ ای
پادشاه! آن کسی که در دعایت اصرار میکردی و خدا را به محمد و آلش سوگند
میدادی که تو را بر او پیروز کند، کیست؟ فنا خسرو میگوید: مردی است که در
بین ملت من اختلاف افکنده و عصای قدرت مرا شکسته و در حکومت با من منازعه
نموده است؛ به او بگو: اگر کسی تو را بر او پیروز کند، مژدگانی او را چه
میدهی؟ او میگوید: هر چه بخواهد میدهم، حتی اگر مرا الزام کند که او را
عفو کنم، عفو میکنم. در این وقت تو خودت را به او معرفی کن و آنچه از او
توقع داری از جانب او به تو خواهد رسید.» عمران میگوید: «همان طور که
حضرت به من در عالم خواب، نشان داده و راهنمایی کرده بود واقع شد؛
عضدالدوله آمد و مشغول دعا و نماز شد و بعد برای پیروزیش بر عمران خدا را
به محمد و آلش قسم داد؛ من در کناری قرار گرفته بودم، نزدش آمدم همان سؤال
را از او کردم و او هم در پاسخم گفت: هر کس مرا بر او پیروز کند حتی اگر
خواستش عفو باشد از او هم در پاسخم گفت: هر کس مرا بر او پیروز کند حتی اگر
خواستش عفو باشد از او خواهم گذشت». عمران در این هنگام به او میگوید:
منم عمران بن شاهین!! او میگوید: چه کسی تو را در اینجا راه داد و در این
موقف قرار داد؟ من گفتم: این مولایم علی علیهالسلام در خواب به من فرمود:
فنا خسرو در اینجا میآید و به من چنین و چنان فرمود که خدمت شما عرض کردم. عضدالدوله
گفت: تو را به حق امیرالمؤمنین علیهالسلام، سوگند میدهم که او به تو گفت
فنا خسرو میآید؟ گفتم: آری قسم به حق امیرالمؤمنین علیهالسلام.
عضدالدوله گفت: هیچ کس غیر از من و مادرم و قابله نمیداند که اسم من، فنا
خسرو است. همانجا از گناه او درگذشت و او را به وزارت منصوب کرد و دستور
داد برایش لباس و خلعت وزارت آوردند و خود به کوفه حرکت کرد. عمران، نذر
کرده بود که چنانچه مورد عفو عضدالدوله قرار گیرد با سر و پای برهنه به
زیارت علی علیهالسلام آید، چون به وزارت منصوب شده بود چنین اندیشید که
چون شب شد و تاریکی، عالم را فرا گرفت، من از کوفه با سر و پای برهنه به
زیارت روم؛ چون شب فرا رسید با سر و پای برهنه، تنها از کوفه به سمت نجف
میآید. راوی این داستان، حسن طهال مقدادی است، گوید: جد من کلیددار بقعه
نجف بود که حضرت را شب به خواب میبیند که حضرت به او فرمود: از خواب برخیز
و برای دوست ما عمران بن شاهین در حرم را باز کن. جد من، علی بن طهال
از خواب بر میخیزد و شمعها را روشن میکند و در حرم را باز میکند و منتظر
مینشیند، که ناگهان میبیند شیخی به طرف مرقد حضرت میآید. چون به حرم
رسید، جدم بدو میگوید: بفرمایید ای مولای ما! عمران میگوید: من کیستم؟
او میگوید: شما عمران بن شاهین هستید! عمران گفت: من عمران بن شاهین
نیستم؛ جدم میگوید: شما عمران هستید! الآن علی علیهالسلام در خواب، نزدم
آمد و امر کرد برخیز و در را برای دوست ما باز کن. عمران گوید: به حق خدا
تو را سوگند میدهم که، چنین گفت؟ جدم گفت: آری به حق او سوگند میخورم که
چنین گفت. عمران خود را روی در حرم میاندازد و مشغول بوسیدن میشود و به
مدیر خود در صید ماهی میگوید: شصت دینار به جد من بدهند. [1] .
پی نوشت ها: (1) بحارالانوار، ج 9 ص-681 معادشناسی، ج-5 داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیهالسلام، ص90.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1671