برودت با حرارت از قبيل متضادّين مىباشند و نمىتوان هر دو را معلول آتش يا معلول
آب دانست همانطورى كه نور و ظلمت هر دو معلول علّت واحد نمىتوانند باشند.
پ س در نتيجه بايد گ فت خصوصيّتى كه در هر علّتى هست خواهان معلولى
است كه با آن هم سنخ باشد و قهرا ما بحذاء آن احد المتضادّين است نه هر دو، و
بعد از تأمّل در مطالب مذكوره و مبرهن شدن مدّعا ديگر محلّى براى شبهاتى كه از
امام المشكّكين در اين مقام شده باقى نمىماند چ نان چ ه بعضى از اعتراضات
متكلّمين به اين قاعده را مىتوان ناشى از عدم تفطّن و نرسيدن بمعناى مقصود از اين
قضيّه دانست.
شبهات فخر رازى
از جمله شبهات فخر بقاعده « الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» دو اشكال
ذيل است:
1- اشكال صغر وى است و تقرير آن اين است:
علّت اوّلى واحد حقيقى نيست تا از آن غير از واحد صادر نشود زيرا متّصف
بسلوب و اضافات كثيرهاى است همچون عدم عجز، عدم جهل، عدم احتياج، عدم
حلول و امثال اين صفات سلبيّه كه وجود آنها از خواصّ ممكنات است.
و اگر گ فته شود كه اين صفات امور اعتبارى و غير حقيقى است پ س
واقعيّتى ندارند تا منشاء اشكال قرار گ يرند.
در جواب گ وئيم بهر حال اعتباريّت آنها مضرّ به اين نيست كه مصحّح
صدور كثرت عرضيّه باشد چ نان چ ه كسانى كه قاعده مزبور را تصديق دارند صدور
كثرت را از عقل بواسطه همان جهات كثيره اعتباريّه در عقل مىدانند.
2- اشكال كبروى و آن اين است كه اساسا عدم جواز صدور كثير از
واحد حقيقى را منكر مىشويم و ادلّهاى هم نيز بر اين منع اقامه نموده طالبين به
كتب و نوشتهجاتش رجوع نمايند.
از اشكال اوّل جوابهائى دادهاند از جمله جوابى است كه مرحوم محقّق
آشتيانى در حاشيه آورده و آن اين است كه اگرچه اضافات كثيره از واحد انتزاع و