مثال اقسام واحد
الف: واحد بدون تغيير مانند لوحى از چ وب يا غير آن كه استعداد حلول
كتابت را داشته بدون اينكه بعد از حلول حروف و عبارات در آن تغييرى حاصل شود.
ب: واحدى كه بعد از عروض عارض ذاتش تغيير كند و زيادى در آن
حاصل شود همچون نطفه كه بعد از حلول احوال در آن كمالات و زوائد جوهرى پ يدا
نموده و ماهيّتش از مرتبه خسّت و دنائت به مرحله اعلى ترقى يافته و متغيّر شده و
بحيوان مبدّل مىشود البتّه در طىّ اين مراحل و مراتب صور مختلفهاى نيز بر آن
عارض شده بطورى كه بعد از انسلاخ هر كدام از صور بوادى بالاتر و مرتبه اشرفى وارد
شده و مصوّر بصورت ديگرى مىگردد لكن اين انسلاخ صور و تغيّر صورى بالعرض
است و در حقيقت تغيّر از مادّه مىباشد.
ج: واحدى كه بعد از حلول حالّ نقصان ذاتى پ يدا كند همچون چ وب
كه در دست خرّاط بصور مختلفهاى درآمده تا بالاخره به شكل تخت مشكّل مىشود
و بديهى است در وقت تشكّل بصور گ ونا گ ون نقصان جوهرى و كمبود ذاتى پ يدا
مىكند.
د: واحدى كه بعد از حلول حالّ زيادى وصفى پ يدا كند مانند مومى كه
وصف مورد اعتنائى ندارد ولى بعد از اعمال ظرائف و احداث دقائق در آن بصورت
صنم و بت درآمده و وصف زائدى در آن ايجاد مىشود يا پ سرب چ ه نابالغ بعد از حلول
احتلام و عروض بلوغ وصف رجوليّت در وى حاصل و از صفت نقض بوصف كمال
مىگرايد و تغيّر وصفى در اين دو مثال بمقتضاى حركت در اين و مكان است در
مثال اوّل و حركت در كم و مقدار مىباشد در مثال دوّم.
ه: واحدى كه بعد از حلول حالّ نقصان وصفى پ يدا كند نظير جسم سفيدى
كه در اثر اسباب موجبه سياه شود و صفت سفيدى را از دست بدهد.
شرح عربى: و الّذى بالانضمام بلا تغيير مثل الخشب و الحجارة للبيت و من هذا
القبيل الآحاد للعدد و المقدّمات لصورة القياس و مع التّغيير
كالأدوية للمعجون فانّها تستحيل حتّى تصير معجونا كذا فى الشّفاء.