كرده و گ فتهايم:
علّت عنصرى صورى، علّت است براى قوام معلول چ نان چ ه بر ايندو اطلاق
علل قوام مىنمايند.
ناگفته نماند ذكر « العنصرى الصّورى» يا بر سبيل تعداد و شمارش علل
است كه در اينمقام احتياج به عاطف نيست يا حرف عاطف محذوف است چ نان چ ه
ايندو احتمال در كلمات ما بعد نيز وجود داشته و نظائر اين گ ونه از تراكيب بسيار
مىباشد. سپس مىفرمايد:
و علت فاعلى تمام آنستكه وجود معلول را افاضه مىكند و آنچه وجود معلول
بخاطرش صورت مىگيرد علّت غائى خوانند سپس معلوم باشد كه براى فاعل اقسامى
است و آنها عبارتند از:
فاعل بالطّبع يا فاعل بالقسر يا بالقصد يا بالجبر يا بالتّسخير يا بالتّجلّى يا
بالعناية و يا بالرّضا.
مخفى نماند كلمه « او » بين « بالطّبع او بالقسر» و در كلمات بعدى براى
تنويع مىباشد.
شرح فارسى:
توضيح
تعريف علّت و معلول و تقسيم آن دو
علّت: بكسر عين در لغت بمعناى مرص آمده و از نظر حكماء عبارتست از
چ يزى كه چ يز ديگرى به آن توقّف و احتياج داشته باشد.
معلول: عبارتست از محتاج بعلّت.
و احتياج يا در صدور است و يا در قوام و هر كدام يا تمام هستند و يا ناقص.
شرح اقسام علّت و معلول
براى علّت اقسامى ذكر شده كه ما ذيلا درج مىكنيم: