و بعضى ديگر گ فتهاند فرد خارجى و ذهنى از وجود مفقود بوده و مفهوم
موجود با ماهيّت متّحد است.
شرح عربى: و ربّما بدلّ باستلزام: الظّرف نائب الفاعل و المبدّل هو المحقّق
الدّوانى.
فقال: ثبوت شيئ لشيئ مستلزم لثبوت المثبت له اى و لو بهذا الثّبوت
الثّابت فالاستلزام غير مستدع لتقدّم ثبوت المثبت له على الثّابت
بخلاف الفرعيّة.
ترجمه: بسا استلزام تغيير و تبديل داده شده است.
كلمه « باستلزام » ظرف و نائب فاعل است براى « بدّل » و مبدّل محقّق
دوانى است وى گ فته است:
ثبوت شيئ لشيئ مستلزم ثبوت مثبت له است اگرچه ثبوت مثبت له بنفس
همين ثبوت شيئ لشيئ باشد و نيازى بآن ندارد كه قبلا و پ يش از اين ثبوت ثابت
باشد، پ س استلزام مستدعى تقدّم ثبوت مثبت له بر ثابت نيست بخلاف فرعيّت كه
چ نين استدعائى از آن استفاده مىشود.
شرح فارسى:
توضيح
مسلك محقّق دوانى
محقّق دوانى براى رفع اشكال مذكور عبارت قاعده را تغيير داده و گ فته:
در قضيّه بسيطه وجود را براى ماهيّت ثابت مىكنيم و ثبوت شيئ براى شيئ
ديگر مستلزم ثبوت مثبت له است و لو بنفس همين ثبوت ثابت باشد.
و سپس افزوده كه اگر بجاى كلمه (فرع ثبوت المثبت له) عبارت مذكور را
( استلزام) را بياورم اشكالى متوجّه نمىشود زيرا استلزام مقتضى تقدّم مثبت له بر
ثابت نيست تا تسلسل لازم بيايد بخلاف فرعيّت زيرا فرع مقتضى تقدّم اصل است.
چ نان چ ه مرحوم محقّق آشتيانى فرموده اين جواب صحيح بنظر نمىآيد بلكه