باشند.
امّا در وجود ذهنى: بديهى است تا جنس و فصل تحقّق نيابند نوع محقّق
نمىشود.
و امّا در وجود خارجى: ضرورى است كه اجزاء علّت تحقّق مركّب بماهى
مركّب هستند و تقدّم علّت بر معلول جاى شبهه و ترديد نيست.
اشكال مشهور
در تقدّم علّت تامّه مركّب بر معلول اشكال مشهورى است و آن اين است كه
علّت مركّب از مادّه و صورت نفس معلول است نه آنكه مادّه و صورت را جزء و
مجموع را كلّ دانسته و بگوئيم اجزاء علّت تحقّق كلّ مىباشند چ ه آنكه اين كلام
مآلش بتقدّم شيىء بر خودش است بلكه اين اشكال در تمام مركبّات سارى است
مثلا سركه و انگبين جزء سكنجبين هستند و نمىتوان آنها را علّت و مركّب از آن دو
را معلول دانست زيرا معلول نفس همان اجزاء است و تقدّم آنها بر مركّب از آن دو
را معلول دانست زيرا معلول نفس همان اجزاء است و تقدّم آنها بر مركّب مستلزم
تقدّم معلول بر خودش است.
براى دفع اين اشكال مرحوم مصنّف متمسّك به بيانى شدهاند كه ذيلا درج
مىشود:
متن: « 200، 199، 198 »
لكلّ اجزاء اعتبارات تعدّ
الكلّ افرادا و مجموعا ورد
بشرط الاجتماع او بالشّطر
او نفس الاجزاء الّتى بالاسر
فالسّبق للاجزاء بالاسر على
كلّ بمعنى كان يتلو الأوّلا
تجزيه و تركيب
لكلّ اجزاء: مضاف و مضاف اليه و مضاف مجرور متعلّق است به « تعدّ » به
صيغه مجهول.