و شيخ الرّئيس فرموده است:
صورت شيىء همان ماهيّتى است كه شيىء بواسطه آن صاحب هويّت و
حقيقتى مىباشد.
و امّا دليل و علّت بقاء نوع به بقاء فصل اخير آنستكه:
فصل اخير متضمّن وجود تمام معانى جنسيّه و فصليّه مىباشد باين معنا كه
وجود جملگى در وجود آن مطوى است.
پ س مىتوان گ فت:
نفس ناطقه كه فصل اخير در انسان است چ ون بسيط حقيقى است و بسيط
جامع جميع كمالاتى است كه در تحتش قرار گ رفته لا جرم ناطق مشتمل است بر
وجود: جوهر، جسم، معدنى، نامى، حسّاس، و متحرّك بالاراده بنحو بساطت و
وحدت و در نتيجه مىگوئيم:
اگرچه معانى جنسيّه و فصليّه تبدّل پ يدا كنند معذلك فصل ياد شده معيّن و
مشخّص است يعنى اصلش محفوظ بوده و هذيّت نوع بجاى خود باقى است پ س
باكى به زوال و تغيير و تبدّل پ يدا كردن معانى مزبور نميباشد.
شرح فارسى:
توضيح
فصل حقيقت نوع و فصل اخير
قوام حقيقت نوعيّه به بقاء فصل اخير آن است پ س مادامى كه اين فصل
محفوظ و باقى است نوع نيز باقى مىباشد و زمانى كه زائل شود نوع نيز از بين
مىرود و امّا فصول و مقوّمات بعيده در وقت بقاء فصل اخير تمام بنحو ابهام و اجمال
همچون مشترك معنوى بين خصوصيّات معتبر و باقى هستند مثلا تا مادامى كه ناطق
باقى است فصول ديگر چ ون جسم بنحو عريض در آن معتبر هستند بطورى كه
هيچكدام از خصوصيّات جسم چ ون جسم عنصرى يا مثالى معيّن و مشخّص نيستند و علّت
اين مدّعا را اينطور تقرير كردهاند:
شيئيّت و قوام هر چ يز به بقاء صورتش است و چ ون فصل اخير هر ماهيّتى