و امّا حدوث زمانى: مراد از اين حدوث آنست كه تمام ما سوى وجودشان
مسبوق است بعدم زمانى يعنى كان اللّه و لم يكن معه شيىء هم بحسب مرتبه و هم
بلحاظ زمان است نه خصوص معيّت رتبى كه بعضى از حضرات مىگويند و از
آياتى كه به اين معنا دلالت دارد آيه [59] از سوره « فرقان » است كه مىفرمايد:
الّذى خلق السّموات و الارض و ما بينهما فى ستّة ايّام ثمّ استوى على العرش الرّحمن فسئل به خبيرا.
و محلّ استشهاد كلمه « خلق » و « فى ستّة ايّام» است زيرا « خلق »
بمعناى « اوجد » مىباشد و بديهى است كه اگر مخلوقات از ازل با او مىبودند
تعبير به خلق صحيح نبود چ نان چ ه اگر اين فرض صحّت مىداشت ذكر « فى ستّة
ايّام» لغو مىبود.
و نظير اين آيه كه لفظ خلق در آن استعمال شده بسيار است و به جهت
خوف از اطاله كلام از ذكر آنها اغماض مىكنيم.
و از كلمات معصومين عليهم سلام اللّه اخبار و خطب و رواياتى در دست
است كه تمام نفى قدم زمانى مخلوقات را مىنمايد از جمله اين چ ند فقره از خطبه
اوّل كتاب شريف نهج البلاغه است:
انشاء الخلق انشائا، و ابتدائه ابتدائا بلا روية اجالها، و لا تجربة استفادها.
تا جائى كه مىفرمايد:
اجال الأشياء لأوقاتها و لاءم بين مختلفاتها،
تا آنجا كه مىفرمايد:
عالما بها قبل ابتدائها، محيطا بحدودها و انتهائها الخ.
و محلّ استشهاد كلمات « انشاء » و « ابتداء » و « احال » و « لا وقاتها» و
« قبل ابتدائها» و « حدودها » و « انتهائها » است كه هر كدام ظهور كالصّريح دارد
در مطلوب و مقصود ما مگر اينكه اين ظواهر و دلالات را از وجهه خود منقلب نموده
تأويلات باردهاى كه حضرات مرتكب مىشوند بگوئيم كه هيچ داعى و اجبارى بر
آنها نيست.