مىداند و زمان را محلّ و ظرف آن و بديهى است محلّ بر حال بايد مقدّم باشد
پ س زمان كه خود يكى از مصاديق عالم است بر تمام مصاديق ديگر مقدّم مىباشد
در نتيجه چ يزى غير از زمان نمىتواند مرجّح حدوث عالم بقول مطلق باشد.
رأى معتزلى
معتزلى مىگويد خداوند حكيم مىداند كه اصلح و انسب بحال عالم
چ يست و در چ ه وقتى حدوث صلاح است و در وقت ديگر صلاح نيست پ س همين
علم حضرتش مرجّح و مخصّص حدوث است نه چ يز ديگر.
نقد مصنّف بر رأى معتزلى
مصنّف (ره) مىفرمايد:
لازمه اين كلام اينست كه شطرى از زمان فيض از مبدء فياض منقطع باشد
بدون مصلحت و اين خلاف فيّاض على الاطلاق بودن حضرتش است.
مؤلّف گ ويد:
اين انتقاد نيز بنظر تمام نمىرسد زيرا قطع فيض از مبدء فيّاض اوّلا معلوم
نيست خالى از مصلحت باشد، به اين معنا مصلحت و عدم مصلحتش را ما
نمىدانيم و ثانيا اگر هم بدانيم بدون مصلحت است از نظر علم ما چ نين است
يعنى ما آنرا بلا مصلحت مىدانيم و اين منافات ندارد كه از نظر علم حقتعالى
كمال مصلحت را داشته باشد و همانطورى كه بعضى از امور از نظر ما خير محض
است و تأخّر آنها شرّ محض و يا بالعكس معذلك در خارج خلاف آنرا مشاهده
مىكنيم و در مقام اظهارنظر آنرا موكول بعلم بارى تعالى مىكنيم چ ه اشكال دارد
مسئله مورد نظر نيز از اين باب باشد.
قوله: حدوث العالم فيما لا يزال: مقصود از « لا يزال» قدم مىباشد.
قوله: اذ لا وقت قبله: يعنى قبل از وقت.
قوله: انّه ايّة مصلحة: ضمير در « انّه » بمعناى « شأن » مىباشد.