الف: فضّل، فعل ماضى، اللّه، فاعلش مىباشد، المجاهدين، مفعول آن
است، على، حرف جارّ به معناى « استعلاء » ، القاعدين، مجرور به « على » ، ظرف لغو، متعلق به « فضّل » ، اجرا، منصوب بنزع الخافض مىباشد، عظيما، صفت
است براى « اجرا » .
درجات، عطف بيان است براى « اجرا » ، منه، جار و مجرور، متعلق به استقرّ، صفت براى « درجات » .
واو، عاطفه، مغفرة، معطوف است به درجات، و رحمة، معطوف است به درجات،
واو، حاليه، كان، از افعال ناقصه، الله، اسم براى « كان » ، غفورا، خبر براى « كان » ، رحيما، خبر بعد از خبر و جمله «كانالله غفورا رحيما»، جمله حاليه است بنابراين محلا
منصوب مىباشد و مىتوان آنرا استينافيه دانست و برايش محلّا اعرابى قائل نشويم در
اين صورت « واو » استينافيه مىباشد.
ب: واو، به معناى قسم، التين، مجرور به « واو » جار و مجرور متعلق به « اقسم » واو، عاطفه، الزيتون، معطوف به « التّين » ، واو، عاطفه، طور سينين، مضاف و مضاف اليه، معطوف به « التين » ، واو، عاطفه، هذا، معطوف به « التين » ، البلد، مشار اليه « هذا » ، موصوف الامين، صفت براى « البلد » ، لام، غير عامله و جواب قسم، قد، براى تحقيق، خلقنا، فعل و فاعل
الانسان، مفعول براى « خلقنا » و جمله فعل و فاعل و مفعول، جواب براى قسم،
فى، حرف جارّ، احسن تقويم، مضاف و مضاف اليه، مجرور به « فى » ، متعلق به « خلقنا » ، ظرف لغو.
تمرينات عمومى ص (206)
1- حروف جارّه زير را در جاهاى مناسب خالى از جملات ذيل قرار دهيد: