7- براى بناء جمع مؤنث سالم كافى است به مفردش « الف » و « تا » ملحق كنيم مانند هند كه هندات مىشود و مسلمة،
مسلمات مىگردد.
و شرط اين جمع در صفت آن است كه: اگر وصف مفرد مذكر دارد بايد مذكرش
با « واو » و « نون » جمع بسته شود لذا در جمع مسلمة، مسلمات
مىگوئيم زيرا در جمع مذكرش مسلمون مىگوئيم و اگر وصف مذكر ندارد شرطش آن است كه
مؤنث مجرّد از تاء نيامده باشد چنانچه حائض و حامل تاء ندارند و فاقد وصف مذكر نيز
مىباشند لذا على القاعده در جمع مؤنث سالم آن دو حائضات و حاملات صحيح نيست.
8- امّا وجه اينكه چرا از كلمات ياد شده نمىتوان جمع مذكر سالم بناء
نمود:
كتاب (چون علم براى صاحب عقل نيست) غيور (چون به معناى فاعل است) هند
(چون مذكر نيست) عطشان (چون مؤنث آن عطشى است) قتيل (چون به معناى مقتول است) اسود
(چون مؤنث آن سوداء است) اعرج (چون مؤنث آن عرجاء مىباشد) اسد (چون وصف نبوده
بلكه اسم است براى غير صاحب عقل) بتول (چون به معناى فاعل است) اعمى (چون مؤنث آن
عمياء است) أيسر (چون مؤنث آن يسراء است) عمياء (چون مؤنث است) يقظان (چون مؤنث آن
يقظى است) قنوع (چون به معناى قانع است).
9- هادى (هادون) احقر (احقرون) لبنانىّ (لبنانيّون) رضا (رضون) مفتي
(مفتون) يحيى (يحيون) سلمى (سلمون) اخبارىّ (اخباريّون) سعد (سعدون) طبيب (طبيبون)
اعلم (اعلمون) ناصر (ناصرون) داعى (داعون) مصطفى (مصطفون) غازي (غازون) فطن
(فطنون).