لاجرم همين امر را مىتوان بجاى سور قضيّه تلقّى نمود زيرا مقصود از
[سور] چيزى غير از اين نيست بنابراين نمىتوان اين قضيّه را از اقسام قضاياى مهمله
دانست.
پس در اين هنگام آنچه در اينمقام گفته شده دفع و ساقط ميگردد.
بعضى گفتهاند: از اينرو به قضيّه [لم يقم انسان] مهمله اطلاق شده
كه سور در آن نمىباشد.
شرح فارسى:
توضيح
مصنّف در اين عباراتيكه نقل شد متعرّض اشكال سوّمى به ابن مالك ميشود
كه تقريبا ميتوان آنرا مناقشه لفظى دانست و توضيح آن بطور اختصار چنين مىباشد.
ابن مالك در عبارتيكه از وى نقل گرديد گفته بود:
سالبه مهمله در قوّه سالبه كليّه است و مقصودش از [سالبه مهمله] لم
يقم انسان مىباشد.
حاصل اعتراض مصنّف اينست كه اطلاق سالبه مهمله بر اين قضيّه برخلاف
اصطلاح ارباب فنّ است زيرا قوم باين قضيّه سالبه كليّه گويند: بجهت آنكه نكره واقع
در سياق نفى مفيد عموم است و نفس اين وقوع خود سور قضيّه محسوب مىشود.
قوله: لانّه قد بيّن فيها: ضمير در [لانّه] بمعناى
[شأن] بوده و در [فيها] به قضيّهاى كه موضوع نكره در سياق نفى است راجع مى باشد.
قوله: و البيان لا بد له الخ: مقصود از [بيان] بيان اين