سالبه جزئيه از موجبه مهمله معدولة المحمول اعم است پس وجهى ندارد كه
مصنّف آنرا در قوّه سالبه جزئيه بداند و وجه اعم بودنش آن است كه:
در علم ميزان ارباب منطق فرمودهاند در صدق قضاياى سالبه وجود موضوع
لازم نيست چه آنكه سالبه گاه با انتفاء موضوع بوده و زمانى با وجود آن صورت
مىگيرد فلذا قضيّه زيد ليس بطائر، دو فرد صادق دارد:
الف: آنكه اساسا زيدى نباشد.
ب: آنكه زيد بوده ولى طيران برايش ثابت نباشد.
و بهرتقدير سالبه اعم است از آنكه موضوع در آن موجود بوده يا بدون
وجود موضوع فرض گردد در حاليكه موجبه مهمله الزاما صدقش منوط به داشتن موضوع است
چه آنكه اثبات حكم فرع بر وجود مثبت له است.
دفع اشكال
براى دفع اين اشكال لازم بود بگوئيم مقصود مصنّف از عبارت فوق
اينستكه موجبه مهمله در صورتى در قوّه سالبه جزئيّه استكه موضوع سالبه نيز تحقّق
داشته باشد.
قوله: متلازمان فى الصّدق: مقصود از تلازم در صدق اين
است كه هرگاه معناى يكى از ايندو محقق شد معناى ديگرى نيز تحقّق مىيابد لذا وقتى
بگوئيم انسان لا كاتب است قطعا معناى بعضى از