و السكّاكى و ان لم يصرّح بان لا سبب للتخصيص سواه لكن لزم ذلك من
كلامه حيث قال انّما يرتكب ذلك الوجه البعيد عند المنكر لفوات شرط الابتداء.
ترجمه
مصنّف گويد:
سپس مىگوئيم: قبول نداريم كه در صورت عدم تقدير تقديم تخصيص منتفى
باشد زيرا بغير اين تقدير نيز تخصيص حاصل مىشود كما اينكه سكّاكى ذكر نموده است.
شارح گويد:
مقصود مصنّف از عدم تسليم انتفاء تخصيص در مثال: رجل جائنى است و
ضمير در [لحصوله] به تخصيص و در [بغيره] به تقدير تقديم راجع است و منظور از [ما
ذكره السكّاكى] تهويل و غير آن همچون تحقير و تكثير و تقليل مىباشد.
و سكاكى اگرچه تصريح نكرده است باينكه سببى غير از تقديم براى تخصيص
نمىباشد ولى از كلامش اين معنا لازم مىآيد چه آنكه وى گفته است: اين وجه بعيد را
از اينرو در نكره مرتكب مىشويم كه شرط ابتداء در آن مفقود مىباشد.
شرح فارسى:
توضيح
اشكال دوم
اشكال دوّمى كه مصنّف بر سكّاكى دارد اينست:
در مثال رجل جائنى اينطور نيست اگر فرض تأخير و تقديم نكنيم تخصيص
استفاده نشود زيرا از طريق ديگر ميتوان تخصيص