مقصود از عدد معيّن اينستكه اگر مفرد باشند دلالت بر يك و در صورت
تثنيه دالّ بر دو و هنگاميكه جمع باشد به بيش از دوتا دلالت ميكنند
اصل در مفرد نكره اينست كه دلالت بر يك فرد از جنس بكند به اين معنا
كه مفادش دو امر باشد: جنس و فرد واحد، چنانچه وقتى مىگويند: اكرم رجلا، كلمه رجل
هم دلالت مىكند كه اكرام جنس رجال مطلوب آمر است و هم جنس موجود در فرد واحد
مطلوب است.
و گاه باشد كه از نكره تنها جنس اراده مىشود بدون اينكه دلالتى بر
فرد داشته باشد و آن در وقتى است كه وحدت معلوم باشد و تنها از جنس خبر دهند
چنانچه بگويند رجل جائنى كه اين عبارت را در موردى مىگويند كه بدانيم جائى واحد
است نهايت معلوم نباشد از جنس زنان است يا مردان.
و در بعضى از اوقات از نكره فقط فرد واحد قصد مىشود و آن در جائيست
كه جنس معلوم بوده ولى وحدت يا كثرت غير معلوم باشد مانند مثال مزبور اگر فرض كنيم
جنس جائى معلوم باشد ولى تعدّد و عدم آن غير معيّن.
قوله: و الّذى يشعر به كلام الشيخ الخ: در عبارت مذكور مصنّف تصريح
نمود كه تقدّم نكره بر فعل تنها بمنظور تخصيص است و حال آنكه طبق گفته شيخ در
دلائل الاعجاز تقدّم نكره بر فعل مانند تقدّم معرفه است يعنى گاهى براى تخصيص و
زمانى براى تقوى ميآيد.
متن: و وافقه السّكاكى على ذلك الّا انّه قال التقديم يفيد الاختصاص ان
جاز تقدير كونه فى الاصل مؤخرا على انّه فاعل معنا فقط نحو انا قمت.