قوله: و لم آل: معطوف است بر [الّفت] اصل آل، أألو بصيغه متكلّم وحده بوده همزه
اوّل براى تكلّم و همزه دوم فاء الفعل كلمه است لذا همزه دوّم را بالف قلب كردند
زيرا قاعده آن است كه هرگاه دو همزه در اوّل يك كلمه جمع شده و دوّمى ساكن باشد آن
را بحرفى كه مجانس حركت ما قبلش باشد بدل مىكنند و چون حركت همزه اوّلى فتحه بود
لاجرم همزه دوّم را بالف قلب نمودند و واو را نيز از آخرش بواسطه جازم كه [لم]
باشد حذف كردند.
قوله: من الا لو: كلمه [الو] بفتح همزه و سكون
لام بر وزن منع ولى صاحب قاموس اللغة آنرا بضمّ همزه و لام همچون [عنق] ضبط
نموده.
قوله: و هو التقصير: ضمير [هو] به الو راجع بوده و
مراد از تقصير كوتاهى و سستى در عمل مىباشد.
قوله: و قد استعمل الا لو فى قلوبهم الخ: چنانچه گفته شد معناى حقيقى
[الو] تقصير است كه معناى لازمى است ولى گاهى مجازا بمعناى [منع] استعمال مىشود
بلكه اين استعمال بطور شايع و رائج بوده بطوريكه معناى مزبور را مجاز مشهور تلقّى
كردهاند از اينرو همانطوريكه برخى از محققين گفتهاند مقصود شارح از [قد استعمل]
اينست كه كلمه [الو] بطريق تضمين به دو مفعول متعدّى شده يعنى در [آلوك] معناى
[لم امنع] تضمين شده است.
متن: و رتبته ترتيبا اقرب تناولا من ترتيبه و لم ابالغ فى