مقصود از وصف مخصّص مسنداليه اينستكه اشتراك آن بين افراد را كاهش
داده يا احتمال اشتراك را اصلا رفع نمايد.
و در عرف و اصطلاح نحّاة تخصيص در نكرات عبارتست از كاهش دادن اشتراك
و در معارف آنست كه احتمال اشتراك را رفع نمايد.
سپس در ذيل [زيد التّاجر عندنا] مىگويد:
توصيف زيد بكلمه [التّاجر] احتمال اشتراك بين تاجر و غير آن را رفع
مىنمايد.
و بدنبال [حيث يتعيّن الموصوف] مىگويد:
مقصود از [موصوف] زيد مىباشد و ضمير در [قبل ذكره] به وصف راجعست.
سپس مىافزايد:
و اگر موصوف متعيّن نباشد وصف مخصّص است.
و بعد در دنبال [امس الدّابر كان يوما عظيما] مىگويد:
لفظ [امس] دلالت بر [دبور] و گذشته دارد، پس توصيفش به كلمه [دابر]
صرفا براى تأكيد است.
و گاه باشد كه وصف را براى بيان مقصود آن آورند مانند فرموده
حقتعالى:
[ و ما من دابّة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه ] چه آنكه توصيف [دابّة] و
[طائر] به وصفى كه از خواص آنها و اختصاص بجنس دواب و طيور دارد براى آنست كه بيان
شود مقصود جنس بوده نه فرد و بهمين