بنابراين [الف و لام] كه براى تعريف عهد ذهنى يا استغراق مىباشد
همان الف و لام حقيقى بوده و بحسب مقام و قرينه بر آنچه ذكر شد حمل مىگردند و لذا
گفتيم كه ضمير در قول مصنف يعنى [يأتى] و [قد يفيد] به معرّف بالف و لامى كه با
آن بحقيقت اشاره ميشود عائد است.
و در الف و لام حقيقت چارهاى نيست از اينكه با آن بايد اشاره به
ماهيّت باعتبار حضورش در ذهن گردد تا از اسماء اجناس نكرات مميّز و مشخص گردد
نظير:
رجعى و الرجعى، و وقتى حضور آن در ذهن اعتبار و لحاظ شد پس وجه
امتيازش از تعريف عهد آنست كه الف و لام عهد اشاره به فرد و حصّه معيّنى از حقيقت
مىباشد اعم از آنكه حصه مزبور واحد بوده يا تثنيه و يا جمع باشد.
و الف و لام حقيقت اشاره است به نفس حقيقت و صرف ماهيّت بدون آنكه به
افراد نظرى باشد فليتأمّل.
شرح فارسى:
توضيح
4- الف و لام استغراق: و آن اين استكه بواسطه آن اشاره شود بحقيقت
متحقّقه در ضمن جميع افراد مدخولش مانند آيه (2) در سوره (العصر):
[ انّ الانسان لفى خسر ] ( تمام انسانها محقّقا در زيانند) كه الف و
لام بمعناى (كلّ) است و دليل بر آن وقوع استثناء از آنست كه در آيه بعدى فرموده: [ الّا الّذين آمنوا و عملوا الصالحات ] چه آنكه شرط