را در وقتى مىگويند كه وى را درك و ملاقات كرده باشد و درك آن به
اينست كه ذكرش بطور صراحتا يا كناية قبلا شده باشد مانند مثالى كه مصنّف در متن
آورده سپس در ذيل اينمثال مىافزايد:
ضمير در [ليس] به [الذّكر] و در [طلبت] به امرأة عمران راجع بوده و
مقصود از [التى] دخترى است كه خداوند بوى اعطاء فرمود و ضمير در [وهبت] به
[انثى] و در [لها] به امرأة عمران راجعست پس بايد گفت كلمه [الانثى] اشاره است
بآنچه قبلا بطور صريح در كلام الهى ذكر شده است يعنى: قالت: [ ربّ انّى وضعتها انثى ] ولى [انثى] مسنداليه نمىباشد.
و كلمه [الذّكر] اشاره است بآنچه بطور كنايه قبلا در كلام الهى گذشته
است يعنى:
[ ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى محرّرا ] پس لفظ [ما] اگرچه شامل اناث
و ذكور مىگردد ولى كلمه [محرّرا] دلالت بر ذكور دارد زيرا تحرير كه عبارتست از
آزاد گذاردن فرزند براى خدمت بيت المقدّس صرفا به اولاد ذكور اختصاص داشته است و
اين مسنداليه مىباشد.
و گاه باشد كه از ذكر مشاراليه [مستغنى] ميشويم زيرا قبلا مخاطب بآن
علم پيدا كرده است مانند:
خرج الامير البته در جائى كه در شهر يك امير بيشتر نباشد.