مرجعش بعنوان مسنداليه در ذهن وى جايگزين ميشود پس القاء مسند اليه
از طريق ضمير با اوّل مرتبه حاصل نمىشود و نيز قيد باسم مختص به بمنظور اخراج
ضمير متكلّم يا مخاطب يا اسم اشاره يا موصول يا معرف به لام عهد و يا معرف باضافه
است چه آنكه هركدام از مذكورات اگرچه مسنداليه را در بار اوّل در ذهن سامع احضار
مىكنند ولى هيچ كدام اسم مختص بمسنداليه نيستند.
تنبيه
قيد اخير يعنى [باسم مختص به] حاوى تمام خصوصيّات قيود مذكوره در
عبارت مىباشد و يا اكتفاء بآن از ذكر قيود ديگر مستغنى بوديم ولى معذلك مصنّف
آنها را عليحده ذكر كرد زيرا تحقيق در اطراف علم مقتضى بود كه بآنها تصريح شود.
كلام بعض و جواب شارح
بعضى از ادباء گفتهاند قيد [ابتداء] احتراز است از معارفى كه مسمّاى
خود را در صورتى در ذهن سامع حاضر مىكنند كه از مسمّا قبلا ذكرى بميان آمده باشد
همچون ضمائر غائب، معرّف بالف و لام عهد و موصول و اسماء اشاره.
اما در ضمير غائب: زيرا شرط است مرجع آن قبلا ذكر شده تا ضمير بما
بعد رجوع نكند پس با آوردن ضمير مسمّا بار دوّم احضار مىشود.
امّا معرف بالف و لام عهد كه عهد ذكرى و عهد ذهنى و عهد