ايهام: در اصطلاح علم معانى عبارتست از ذكر كلمهاى كه داراى دو معنا
باشد، يكى قريب و ديگرى بعيد و متكلّم از آن معناى بعيد را اراده نموده در حاليكه
مخاطب منتقل بمعناى قريب ميشود.
و در اينجا كلمه [وجوه] دو معنا دارد: يكى بمعناى صورتها است و
ديگرى بمعناى طرق، و از آن معناى بعيدش كه طرق باشد اراده شده.
بيان دوم: تشبيه اعجاز قرآن بصور زيبا استعاره بالكنايه است و اثبات
وجوه بمعناى (صور) كه از لوازم صور حسنه است استعاره تخييليّه مىباشد و بنابراين
تقرير ذكر كلمه [استار] از باب ترشيح است.
ترشيح: در اصطلاح علماء علم بيان عبارتست از لفظيكه با مشبّهبه
تناسب داشته باشد مانند: استار كه با صور حسنه مناسب است چه آنكه سزاوار است صور
جميل را در زير پردهها و پوششها مخفى سازند.
نظم: شارح نظم قرآن را اينطور معنا مىكند:
عبارت است از جمع نمودن كلمات را بطوريكه معانى مترتّب بر هم بوده و
دلالات آنها بر طبق اقتضاى عقل داراى نسق و ترتيب خاصّى باشد نه صرف رديف كردن
كلمات پشت سر هم بهر كيفيّتى كه باشد.
و مقصود از ترتّب معناى اينست كه اگر در خارج بين دو شئ سببيّت و
مسبّبيّت بود چون سبب بر مسبّب مقدّمست حال اگر در عبارت لفظ دال بر سبب مقدّم و
لفظ دال بر مسبّب را مؤخّر آورند ميگويند