و حاصلها ان يشبه الفاعل المجازى بالفاعل الحقيقى فى تعلّق وجود
الفعل به ثمّ يفرّد الفاعل المجازى بالذّكر و ينسب اليه شئ من لوازم الفاعل
الحقيقى.
ترجمه
مصنّف گويد:
سكّاكى مجاز عقلى را منكر شده در حاليكه معتقد شده باينكه آنچه گذشت
از مثالهاى مجازى عقلى و اشباه آنها تمام استعاره بالكنايه است بنابر اينكه مقصود
از [ربيع] فاعل حقيقى بوده و قرينهاش آنست كه انبات بآن نسبت داده شده است و بهمين
قياس است امثله ديگر.
شارح گويد:
ضمير منصوبى در [انكره] به مجاز عقلى راجعست و فاعل آن كلمه
[السكّاكى] در عبارت متن.
سكّاكى مىگويد:
آنچه از نظر من حق و مسلّم است آنكه بايد مجاز عقلى را در سلك
استعاره بالكنايه آورد باين نحو كه [ربيع] را استعاره بالكنايه از فاعل حقيقى
بايد قرار داد و اين بواسطه مبالغه در تشبيه است و قرينه بر آن اسناد انبات به
ربيع مىباشد و همين معنا مقصود مصنّف است كه مىگويد [ذاهبا الى انّ ما مرّ].
و مقصود از [ما مر] مثالهائى استكه گذشت.
آنگاه در ذيل [استعاره بالكنايه] مىگويد:
استعاره بالكنايه نزد سكّاكى آنست كه مشبه را ذكر نموده و به واسطه
قرينه از آن مشبّهبه اراده شود و مقصود از قرينه آنستكه به مشبه