قرينه صارفه از اراده ظاهر كلام مىباشد چه آنكه در صورت منتفى بودن
قرينه معناى متبادر فهم همان معناى حقيقى است.
و منظور از [ما مرّ] قول ابو النّجم يعنى [افناه قيل اللّه] مىباشد
و مراد از [المذكور] مسنداليه استكه با مسند ذكر مىگردد.
و در ذيل [عقلا] مىگويد:
تقدير آن من جهة العقل مىباشد يعنى نسبت مسند به مسند اليه بطورى
باشد كه هيچيك از محقّقين و مبطلّين ادّعا نكنند كه ممكن است قيام مسند به مسند
اليه باشد زيرا عقل اگر خود بتنهائى قضاوت كند چنين قيامى را مستحيل و غير ممكن
مىداند.
و سپس در دنبال [محبتك جاءت بى اليك] مىنويسد:
زيرا استحاله قيام مجئ به محبت امر ظاهر و روشنى است و در تعقيب
[عادة] مىگويد:
تقدير [من جهة العادة] مىباشد و بعد بدنبال مثال [هزم الامير الجند]
بيان مىكند كه: قيام انهزام لشگر به امير بتنهائى از نظر عادت و عرف مستحيل است
اگرچه بحسب حكم عقل ممكن ميباشد.
لازم بتذكّر است كه مصنّف از اينجهت به قيام تعبير نمود كه شامل صدور
فعل از فاعل همچون صدور ضرب و هزم شده و هم غير صدور را دربرگيرد مانند [قرب] و
[بعد].
و در ذيل [و صدوره] مىگويد:
اينكلمه معطوفست بر [استحاله] بنابراين تقدير عبارت چنين است: و
كصدور الكلام عن الموحّد فى مثل اشاب الصّغير و افنى الكبير الى آخر البيت چه آنكه
در اين بيت نفس صدور كلام از موحّد قرينه است