خبر باشد در صورت عدم علم بطريق اولى بايد چنين باشد.
قوله: و قيل صدق الخبر الخ: قائل اينقول نظام مىباشد و
اين مصنّف نامى از قائل نبرد و فعل را بصورت مجهول آورد اشاره است به تضعيف و
تسخيف اينقول.
قوله: مطابقته لاعتقاد المخبر: ضمير در [مطابقته] بخبر راجع
است.
قوله: فيعمّ العلم و الظنّ: ضمير فاعلى در [يعمّ] بحكم
ذهنى راجع است.
قوله: و هذا يشكل بخبر الشّاك: مشاراليه [هذا] تعريف نظام
مىباشد.
قوله: بعدم الاعتقاد فيه: ضمير در [فيه] به شاك راجع
است.
قوله: فيلزم الواسطة و لا يتحقق الانحصار: با اينكه نظام خود از قائلين
بانحصار خبر در صدق و كذب مىباشد.
قوله: اللّهم الّا ان يقال انّه كذب: ضمير در [انّه] بخبر شاك
راجعست.
قوله: صدق عدم مطابقته الاعتقاد: زيرا قضيه سالبه هم با سالبه
بانتفاء محمول صادق است و هم با سالبه به انتفاء موضوع، بنابراين قضيّه زيد ليس
بقائم دو فرد دارد:
الف: زيد باشد ولى قائم نباشد.
ب: اساسا زيد در خارج وجود نداشته باشد.
قوله: فليطالع ثمّة: كلمه [ثمّة] اسم اشاره است و
[تاء]