اگر تعلّق احد الطرفين بديگرى از كلام لفظى استفاده شود بچنين تعلّقى
نسبت كلاميّه خوانند و نفس حضور آن در ذهن متكلّم نسبت ذهنيّه بوده و تعلّق آن
بديگرى در عالم خارج را نسبت عينيّه يا خارجيّه گويند.
بنابراين در مثال زيد قائم است ارتباط مفهوم از اين كلام بين زيد و
قائم را نسبت كلاميّه و تصوّر آن براى متكلّم را نسبت ذهنيّه و ثبوت قيام براى زيد
در خارج را نسبت عينيّه گويند.
قوله: و هى تعلّق احد الشيئين: ضمير [هى] به نسبت تامّه
راجعست.
قوله: يصحّ السّكوت عليه: ضمير در [عليه] به تعلّق
عائد است.
قوله: كما فى الانشائيات: يعنى در انشائيات معناى
موضوعله نه بر سلب مشتمل است و نه بر ايجاب اگرچه لازمهاش يكى از ايندو قطعا
مىباشد چه آنكه موضوعله امر ايجاد طلب فعل است و لازمه آن اينست كه الفعل مطلوب
يا در نهى معناى موضوعله ايجاد طلب ترك است و لازمهاش اينست كه الفعل ليس
بمطلوب.
قوله: و تفسيرها بايقاع المحكوم به: ضمير مؤنث در [تفسيرها] به
نسبت راجع است.
قوله: او سلبه عنه: ضمير در [سلبه] بمحكوم و در
[عنه] به محكوم عليه راجعست.