كثرته بذكره ثالثا.
و فيه نظر لانّ المراد بالكثرة ههنا ما يقابل الوحدة و لا يخفى حصوله بذكره ثالثا.
ترجمه
مصنّف گويد:
برخى گفتهاند: و از كثرت تكرار و تتابع اضافات نيز بايد خالى باشد.
كثرت تكرار مانند آنچه در كلام اين شاعر است:
سبوح لها منها عليها شواهد.
شاهد در ضمائر مؤنث استكه سه بار تكرار شدهاند.
و تتابع اضافات مانند آنچه در قول اين شاعر است كه گفته:
حمامة جرعى حومة الجندل اسجعى.
شارح گويد:
بعضى گفتهاند فصاحت كلام آنست كه از عيوب ذكر شده خالى بوده و نيز از كثرت تكرار و تتابع اضافات خالص باشد مانند قول شاعر.
و تسعدنى فى غمرة بعد غمرة
سبوح الخ.
كلمه [سبوح] يعنى اسب نيك رفتار كه صاحب و راكبش را به رنج و زحمت نياندازد گويا در آب سير مىكند.
كلمه [لها] جار و مجرور صفت است براى [سبوح] و [منها] حال است از شواهد.
و [عليها] متعلق است بشواهد، و شواهد فاعلست براى ظرف يعنى [لها] و معناى بيت اينست كه:
براى آن اسب از خودش علامات و نشانههائى است كه بر