كلمه « فاصطادوا »
امرى است كه بعد از منع از صيد در حال احرام واقع شده و طبق تقريرى كه نموديم بر
وجوب صيد دلالت ندارد بلكه صرفا از آن اذن و رخصت استفادها مىشود.
استدراك
بلى اگر كلام بقرينه خاصّى مقرون باشد كه از آن بخوبى بتوان استفاده
كرد كه صدور امر بداعى بعث بوده يا غرض از انشاء آن اباحه فعل مىباشد البتّه در
چنين موقعيّتى امر بر وجوب يا اباحه دلالت مىنمايد ولى اين مطلب ديگرى است كه
احدى در آن سخنى نداشته و جملگى بر آنند چه آنكه محلّ كلام و مورد بحث فرضى است كه
امر مذكور از هرقرينه ديگرى غير از وقوعش بعد از حظر يا توهّم آن مجرّد و عارى
باشد امّا در جائى كه قرينه خاصّى كه دلالت بر مراد آمر داشته اگر موجود باشد قطعا
و بتصديق تمام ارباب بحث بايد بر طبقش حكم نمود.
بيان مراد
قوله: و الاذن به: كلمه « با » بمعناى « فى » بوده و ضمير مجرورى در آن به فعل راجع است.
قوله: فهو لا يكون الّا ترخيصا: ضمير « هو » به امر بعد از حظر راجع است.
قوله: و لا يكون بعثا: ضمير در « لا يكون» به امر راجع است.
قوله: و وقوعه بعد الحظر او توهّمه: ضمير در « وقوعه » به امر و در « توهّمه » به حظر عود مىكند.
قوله: على عدم كونه بداعى البعث: ضمير در « كونه » به انشاء امر راجع است.
قوله: فلا يكون دالّا على الوجوب: ضمير در « لا يكون» به امر راجع است.
قوله: و عدم دلالته على الاباحة: ضمير در « عدم دلالته» به امر عود
مىكند.
قوله: فيرجع فيه الى دليل آخر: ضمير در « فيه » به كلّ واحد من الوجوب و الاباحة راجع است.
قوله: و اذا حللتم فاصطادوا: آيه (2) از سوره مائده.