بميان آيد بدون اينكه از استدلالات عقلى و براهين فكرى كمك گرفته شود
لذا حضرات در اين مبحث صرفا از مدلول الفاظ بحث نموده و از ديدگاه وسيع پيرامون
ظواهر الفاظ سخن مىرانند مثل:
1- بحث از ظهور صيغه « افعل » در وجوب.
2- بحث از ظهور صيغه « نهى » در حرمت.
2-
مباحث عقليّه و مادّه بحث در آن
از عنوان اين مبحث نيز بخوبى مىتوان دريافت كه مادّه بحث در اين قسم
از مباحث از احكام عقلى بوده و به دلالت الفاظ كوچكترين نظر و عنايتى نمىباشد
چنانچه ارباب اصول در اين مباحث صرفا از لوازم احكام با قطع نظر از اينكه مدلول
لفظ هستند بحث مىكنند مثلا وقتى مىگويند حرمت شيئ منهىّعنه مقتضى و مستلزم فساد
آنست دائره صحبتشان پيرامون تلازم بين حرمت و فساد است چه حرمت از نهى لفظى فهميده
شود و چه از دليل غير لفظى بدست آيد و بعبارت ديگر:
مقصود اصلى صحبت از نفس تلازم بين حرمت و فساد مىباشد و مرحوم مصنّف
براى اينقسم از مباحث امثلهاى بشرح زير ذكر فرموده است:
1- بحث از ملازمه بين حكم عقل و حكم شرع و در طىّ آن قضيّه كلّيّه كلّما
حكم به العقل حكم به الشّرع» مطرح ساخته و از صحّت و عدم صحّتش گفتگو بميان مىآيد.
2- بحث از ملازمه بين وجوب مقدّمه و وجوب ذو المقدّمه، اين بحث معروف
است به مسئله مقدّمه واجب، و در طىّ آن سخن از اين جهت است كه اگر شيئى واجب شد چه
بدليل لفظى و چه از راه عقل آيا بين وجوب آن و وجوب مقدّمهاش تلازم وجود دارد يا
چنين ملازمهاى نمىباشد.
3- بحث از ملازمه بين وجوب شيئ و حرمت ضدّش، اين بحث معروف است به مسئله
ضدّ، در طىّ آن بحث و نزاع در اينستكه وقتى شيئى واجب شد آيا ضدّ آن حرام است يا
حرام نيست و بعبارت ديگر بين وجوب واجب و حرمت ضدّش