پيش از بيان مختار خود ناچاريم كه مقدّماتى را ذكر نمائيم:
مقدّمه اوّل
معلوم باشد كه اين نزاع موقوف بر ثبوت حقيقت شرعيّه نيست زيرا
همانطوريكه قبلا معلوم گرديد اين الفاظ در لسان متشرّعه بنحو حقيقت استعمال
مىشوند و لو آنكه نزد ايشان حقيقت بودن الفاظ مستند به وضع تعيّنى باشد و بدون
ترديد استعمال اهل شرع تابع استعمال شارع مقدّس است و از آن تخلّف و انحرافى ندارد
اعمّ از آنكه استعمال شارع بنحو حقيقت صورت گرفته يا بطور مجاز تحقّق يافته باشد.
بنابراين وقتى دانستيم كه اين الفاظ در عرف اهل شرع در خصوص معانى
صحيحه حقيقت مىباشند از آن كشف مىكنيم كه در لسان شارع نيز در خصوص صحيح استعمال
شدهاند چه اين استعمال در كلام حضرتش بنحو حقيقت بوده و يا بطور مجاز صورت گرفته
باشد.
چنانچه اگر احراز نموديم در عرف متشرّعه اين الفاظ در اعمّ از صحيح و
فاسد حقيقت شدهاند نفس اين امر خود قرينه و اماره مىشود كه مستعمل فيه در لسان
شارع نيز اعمّ از صحيح و فاسد مىباشد و لو بنحو مجازى فرض گردد.
بيان مراد
قوله: أهى اسام موضوعة للمعانى الصّحيحة: ضمير « هى » به الفاظ عبادات و معاملات راجع است.
قوله: او للاعمّ منها و من الفاسدة: ضمير در « منها » به صحيحه راجع است.
قوله: لانّه قد عرفت الخ: ضمير در « لانّه » بمعناى « شأن » مىباشد.
قوله: و لو على نحو الوضع التّعيّنى عندهم: يعنى عند المتشرّعة.
قوله: و لا ريب انّ استعمالهم: يعنى استعمال المتشرّعة.
قوله: سواء كان استعماله على نحو الحقيقة او المجاز: ضمير در « استعماله » به شارع