و نيز مانند اضرب و اجل يعنى مبنى برسكون هم در اسم بوده و هم در فعل
و هم در حرف.
قوله: و ذلك بسبب: مشار اليه « ذلك » بناء برفتح و ضمّ و كسر
مىباشد.
قوله: و الثّانى لمشابهته المضارع: ضمير در « مشابهته » به ثانى عود مىكند.
قوله: فى وقوعه صفة الخ: ضمير در « وقوعه » به ثانى عائد است.
قوله: امّا تعذّرا مطلقا: مقصود از « تعذّرا » اينستكه ابتداء بساكن محال است
و مراد از « مطلقا » اينستكه چه
در الف و چه در غير آن از ساير حروف.
قوله: او تعسّرا فى غير الالف: منظور از « تعسّرا » اينستكه ابتداء بساكن در غير
الف مشكل است يعنى در الف غير ممكن مىباشد.
قوله: كما اختاره السّيّد الجرجانى: ضمير منصوبى
در « اختاره » به تعسّر در
غير الف راجع است.
قوله: و كانت فتحة: ضمير در « كانت » به حركت عائد است.
قوله: جير: از حروف
جواب بمعناى « بلى » مىباشد.
قوله: تشبيها لها بقبل و بعد: ضمير در « لها » به حيث عود مىكند.
قوله: و قد تفتح للخفّة: ضمير در « تفتح » به حيث راجع است.
قوله: و تكسر على اصل التقاء السّاكنين: ضمير نائب
فاعلى در « تكسر » به حيث راجع
است.
قوله: مثلّث التّاء ايضا: كلمه « ايضا » اشاره است باينكه همانطوريكه
در « ثاء حيث» با « يا » سه وجه جايز است اگر بجاى « ياء » واو آورده و بگوئيم « حوث » نيز ثاء را بسه وجه مىتوان
قرائت كرد.
قوله: و اجل: از حروف
جواب است بمعناى « بلى ».
شرح عربى:
و قد علم ممّا مثلّث به انّ البناء على الفتح و السّكون يكون فى
الثّلاثة و