شده و مذهبش شافعى است.
مىستايم پروردگار خود خداوند واجب الوجود را كه بهترين مالكها نيكوترين صاحبها است يعنى توصيفش مىكنم بواسطه صفات جميل نيكوئى كه دارد.
شارح گويد:
و نيز غرضش اداء نمودن برخى از وظايف و تكاليفى است كه بعهدهاش مىباشد.
مقصود مصنّف از « احمد ربّى» نه اين باشد كه از حمد و ستايش خبر دهد و بخواهد بگويد بعدا اين امر تحقّق مىيابد بلكه مراد و منظورش ايجاد انشاء آن است.
قوله: الطّائى: يعنى منسوب است به قبيله « طىّ ».
قوله: الاندلسى: يعنى منسوب است به شهر « اندلس ».
لفظ « اندلس » بضمّ همزه و دال و ضمّ لام و نيز بفتح دال و ضمّ ميم قرائت شده است.
ياقوت در مراصد گويد:
جزيره بزرگى است بطول بيش از بيست مرحله (هرمرحله چهار فرسخ است) اين جزيره بسيار خرّم و آب و درخت فراوان در آن مىباشد.
قوله: اى اصفه بالجميل: اينكه شارح عبارت متن را اينگونه تفسير نمود اشاره است باينكه حمد عبارتست از توصيف محمود بواسطه داشتن صفات نيكو.
قوله: تعظيما له: كلمه « تعظيما » ، منصوب است تا مفعول له براى « اصفه » باشد و ضمير در « له » به « ربّى » راجع است.
قوله: و اداء لبعض ما يجب له: كلمه « اداء » معطوف است به « تعظيما » و ضمير در « له » به « ربّى » راجع است.
قوله: و المراد: يعنى و مراد النّاظم چه آنكه « الف و لام» عوض از