اى كوفيان بىوفا واى برشما اينقدر درصدد خوارى و زارى من برنيائيد،
از عذاب قيامت بترسيد آنچه بايد بشما بگويم گفتم تا
شما نگوئيد كه ما نمىدانستيم .
سپس امام عليه السّلام مبارز طلبيد صاحب روضة الشّهداء مرحوم ملّا حسين
كاشفى مىنويسد :
از صف دشمن تميم بن قحطبه كه يكى از امراى شام بود، مرد نامدار و در ميان
قوم خود عالىمقدار محسوب مىشد پيش امام
حسين عليه السّلام بازآمد و گفت :
اى پسر ابو
تراب تا كى خصومت مىكنى فرزندانت زهر هلاك نوشيدند، اقربا و چاكرانت لباس
فنا و فوات پوشيدند و تو هنوز جنگ مىكنى و يك تن تنها با بيست هزار
كس تيغ مىزنى؟ !
امام حسين عليه السّلام فرمود :
اى شامى من به جنگ شما آمدهام يا شما به جنگ من آمدهايد، من سر راه
برشما گرفتم يا شما سر راه برمن گرفتيد، برادران
و فرزندان مرا به قتل رسانيديد و اكنون ميان من و شما بجز شمشير چه تواند بود و بسيار مگوى بلكه بيار تا چه دارى،
اين بگفت و از روى فرزانگى نعرهاى از جگر بركشيد كه زهره برخى از لشگريان آب گشت، تميم سراسيمه شده دستش از كار فرومانده و امام تيغى برگردنش زد كه سرش پنجاه قدم دور افتاد پس برلشگر
حمله كرد و سپاه دشمن از ضرب تيغ و دست ضرب او هراسان شده به يكبار دررميدند و يزيد
ابطحى بانگ برلشگر زد كه اى بىحميتان همه درمانده يك تن شدهايد ببينيد كه من كار
وى چطور مىسازم، پس سلاح
برخود راست كرده پيش امام
حسين عليه السّلام آمد .
ارباب مقاتل نوشتهاند كه وى در همه شام و عراق مشهور و به جرئت و شجاعت
در ولايت مصر و روم معروف و مذكور بود سپاه عمر چون او
را در