responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 658

بملاحظه ركب المسنّاة، ركوب را برشتر مناسب‌تر دانسته و ليكن ملاحظه آخر روايت را نكرده كه مى‌فرمايد : ثمّ نزل عن جواده، باين زودى شتر اسب نمى‌شود و شتر مركب جدال و جنگ نيست .

خلاصه كلام، خامس آل عبا با برادرش عبّاس برسر بند آب قرار گرفتند حضرت خواست وارد نهر شود لشگر بناى معارضه گذاشتند و نگذاشتند آن جناب وارد نهر شود فاعترضه خيل ابن سعد تمام لشگر پيش آمدند و در ميان آن گروه نامردى از بنى دارم فرياد مى‌كرد ويلكم حولوا بينه و بين الفرات و لا تمكّنوه من الماء واى برشما نگذاريد حسين عليه السّلام به آب برسد بين او و آب حائل شويد حضرت سخن او را شنيد درباره‌اش نفرين نمود اللّهم اعطشه خدايا او را تشنگى بده فغضب الدّارمى لعنة اللّه عليه ابن دارمى از نفرين امام عليه السّلام در غضب شد دست برد، يك تير زهرآلودى بكمان نهاد و زير گلوى امام عليه السّلام را نشان كرد و رماه بسهم اثبته فى حنكه تير آن ملعون آمد برحنك كه زير گلو باشد سخت و محكم جاى‌گير شد، امام عليه السّلام دست آورد تير را از حنك مبارك كشيد فانتزع الحسين عليه السّلام السّهم خون مثل فواره بيرون آمد لشگر مى‌ديدند كه حضرت دو دست مبارك زير گلو برد و بسط يديه تحت حنكه فامتلأت راحتاه بالدّم فرمى دو كف بحرآساى حضرت از خون گلو پر شد نگاهى به آن خون كرد و ريخت و فرمود : اللّهم انّى اشكو اليك ما يفعل بابن بنت نبيّك يعنى اى خدا به تو شكايت مى‌كنم از آنچه به پسر دختر پيغمبرت بجا آورده مى‌شود .

جناب عبّاس بن على عليهما السّلام وقتى برادر غريب خود را به آن حالت ديد كه با گلوى تيرخورده آب نياشاميده به مكان خود برگشت دلش بحال برادر سوخت از جان سير شده به تلافى خون برادر از روى غضب برآن قوم تاخت و سرها را مثل گوى و خونها را مثل جوى روان ساخت فجعل يقاتلهم وجده عبّاس نامدار به تنهائى مشغول كارزار شد

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 658
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست