آن دو فرزند اسد اللّه الغالب به يك حمله حيدرى آن گروه ارانب و ثعالب را از جلو خيام حرم دور كردند .
مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد : و اشتدّ به العطش در اثناى قتال و جدال تشنگى خامس آل عبا شدّت يافت و چون به ميان لشگر آمده بود ازاينرو عزم خود را جزم كرد كه به فرات برسد و
جگر سوخته خود و برادر را از تشنگى برهاند، بارى آن دو برادر به يارى يكديگر روى به
شريعه نهادند
شعر
هريكى لب تشنه مانند نهنگ
غوطهور گشتند در درياى جنگ
آن برادر همچو شير كردگار
اين برادر قابض ارواحوار
هردو مثل شير شميده چشم از
عالم پوشيده لشگر را مثل گله بز
جلو انداخته مىزدند و مىكشتند و مىانداختند و يا مانند جراد منتشر متفرّق مىساختند .
امام عليه السّلام شمشير مىزد و مىفرمود : انا بن اسد اللّه
فرد
چنان دريد صف از حملههاى پيوستش
كه جبرئيل امين بوسه داد بردستش
عبّاس بن امير سلام اللّه عليهما شمشير مىزد و مىفرمود : انا بن رسول اللّه
فرد
بر رزم خصم پدروار آنچنان كوشيد
كه پرده بررخ احزاب نهروان پوشيد
تا آنكه برسر آب فرات رسيدند كه بند آب را عرب مسنّاة مىگويد .
مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد : ثمّ ركب المسنّاة يريد الفرات و بين يديه اخوه العبّاس عليه السّلام بعضى
از عوام مسنّاة را شتر راويهكش ترجمه كردهاند هرچند در لغت به اين معنى هم آمده ولى
مناسبتر همان بند آب فرات است، آن مترجم