responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 638

ديده از بهر تو خونبار شد اى مردم چشم‌

مردى كن مشو از ديده خونبار جدا

شاهزاده از خيمه بيرون آمد و براسب شهادت نشست و روى به صراط آخرت نهاد همين كه وارد معركه شد لشگر به صدا درآمدند كه كشنده ازرق شامى برگشت صداى طبل بلند و آواز كوش، گوش سپهر آبنوس را كر نمود .

امّا قاسم به ميدان آمد چشمش بررايت ابن زياد افتاد كه بالاى سر عمر بن سعد بداختر افراشته بودند ثمّ جعل همّته على حامل اللّواء و اراد قتله شاهزاده همّتش را به جانب حامل رايت معطوف داشت و به قصد كشتن او بدان طرف تاخت و روى به قلب لشگر كرد خود را زد برصف اوّل و آن صف را شكست سپس به صف دوّم زد آن را نيز شكست پس از آن خود را به صف سوّم رساند و آن را نيز از هم دريد آن‌گاه به صف چهارم و پنجم زد .

مرحوم صدر قزوينى در حدائق الانس مى‌نويسد : قاسم به هرصف كه روى مى‌آورد، صف باز مى‌شد و راه مى‌دادند كه قاسم بيايد همينكه وارد صف ديگر مى‌شد صف بسته مى‌گشت تا آنكه قاسم خود را ميان انبوه دشمن ديد و به علمدار هم نرسيد كوفى و شامى اطراف شاهزاده را گرفتند از هرطرف مى‌رسيدند حربه به بدن آن نوجوان مى‌زدند طاقت از دست قاسم بيرون رفت ديدند نه حال جنگ دارد و نه راه برگشتن و صداى او هم به در خيام حرم نمى‌رسد .

در روضة الشّهداء مى‌نويسد : پيادگان سر راه بروى گرفتند همين كه بحرب ايشان مشغول شد سواران به گرد وى درآمدند و تير و نيزه و گرز و شمشير حواله وى كردند قاسم در دياى حرب غوطه خورده قريب سى پياده و پنجاه سوار را بيفكند و صف سواران را دريد خواست كه از وسط معركه بيرون آيد مركبش را تيرباران كردند اسب از پاى درافتاد و شبث بن سعد نيزه برسينه قاسم زد كه سر سنان از پشت مباركش بيرون آمد و قاسم در آن حرب بيست و هفت زخم خورده‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 638
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست