responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 56

معلوم كند چه خبر است .

مروان در كوى به آن حضرت رسيد گفت :

يا ابا عبد اللّه تو را نصيحتى مى‌كنم و در آن جز خير شما غرض ديگرى ندارم و آن اين است كه صلاح شما در آن است كه با يزيد بيعت كنى تا رنج و مشقتى نبينى و از اين گذشته آتش اين فتنه فرونشنيد .

امام عليه السّلام فرمودند : انّا للّه و انا اليه راجعون، امروز اسلام ضعيف گشته و مسلمانان به بلائى مبتلاء شده‌اند، اى مروان يزيد كيست كه تو من را به بيعت او مى‌خوانى در حالى كه خود مى‌دانى او مردى شراب‌خوار و فاسق است، سخنى كه گفتى بسيار قبيح و بدون اينكه درباره‌اش فكر كرده باشى ايراد نمودى من تو را بدين نصيحت كه از هزار ملامت بدتر است مذمت نكرده زيرا از تو همين ساخته است، تو هنوز از مادر زائيده نشده بودى كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برتو لعن كرد، اى دشمن خدا نمى‌دانى كه ما اهل بيت رسول خدائيم و هميشه حق برزبان ما رفته است، از جد خود محمّد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود :

خلافت برآل ابو سفيان حرام است، هرگاه معاويه را برمنبر من ديد شكمش را پاره كنيد به خدا سوگند كه اهل مدينه او را برمنبر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ديدند ولى هيچ نگفتند و احترام كلام جدّم را نگاه نداشتند لذا خداى متعال ايشان را به يزيد مبتلا كرد .

مروان از سخنان امام عليه السّلام در خشم شد و گفت :

به خدا سوگند دست از تو برندارم تا با يزيد بيعت كنى .

امام عليه السّلام فرمود : دور شو از من اى پليد، ما اهل بيت طهارتيم، خداى تعالى اين آيه در شأن ما فرستاده :

انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا

مروان سر به زير انداخت و هيچ نگفت .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 56
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست