responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 51

خون‌ها از ما ريخته‌اند كه احيانا ديده يا شنيده‌اى و دانسته باش اگر در اين كار عجله نكنى و حسين از واقعه باخبر شود ديگر براو دست نيابى و حرمت تو نزد يزيد كم مى‌شود .

وليد گفت : ترك اين مقالات كن و در حق فرزند فاطمه جز سخن نيكو كلام ديگرى مگو كه يقينا او فرزند پيغمبر است .

بهرصورت وليد عبد اللّه بن عمرو بن عثمان را كه جوانى كم‌سن بود به طلب حضرت امام حسين عليه السّلام و ابن زبير فرستاد عبد اللّه ايشان را در مسجد يافته و پيغام وليد را محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه داشت .

امام عليه السّلام و ابن زبير گفتند : تو بازگرد ما خود نزد وليد خواهيم آمد .

عبد اللّه بن عمرو رفت، ابن زبير محضر امام عليه السّلام عرضه داشت : شما از اين دعوت چه تصوّر مى‌كنيد؟

حضرت فرمودند : معاويه را اجل دريافته و از دنيا رفته و وليد ما را خواسته تا پيش از افشاى اين خبر از ما براى يزيد اخذ بيعت كند و من ديشب در خواب ديدم كه منبر معاويه نگونسار شده و آتش در خانه‌اش افتاده و تعبيرش همين است كه وى از دنيا رفته است .

ابن زبير عرض كرد : من نيز گمانم همين است، بارى شما چه خواهيد كرد؟

حضرت فرمودند : چند تن از جوانان با خود برده و آنها را بردر سراى وليد نشانده و خود نيز نزد وى مى‌روم .

ابن زبير عرض كرد : جانم به فدايت هراس دارم كه گزندى به شما برسد .

حضرت سخنانى فرمودند كه براى وى تسكين خاطر حاصل شد .

در اين سخنان بودند كه فرستاده وليد دوباره به طلب ايشان آمد، حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند :

چند اين سخن را مى‌گوئى؟ اگر كسى نيامد من البتّه خواهم آمد .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست