responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 367

اى برادر همدانى چرا وارد شدى برمن سلام نكردى، آيا مسلمان نيستم، آيا خدا و رسولش را نمى‌شناسم؟

برير فرمود : اگر مسلمان بودى، خدا و رسول را مى‌شناختى كمر قتل پسر پيغمبر را نمى‌بستى و نمى‌خواستى بعد از كشتن اولاد رسول عترت طاهرين او را اسير كنى با اين حالت نام اسلام به خود مى‌گذارى و بعد، فهذا ماء الفرات يلوح بصفائه و يتلألأ تشرب منه الكلاب و الخنازير اى پسر سعد بعد از اين ظلمها، اين آب فرات با اين تلألأ و سفا سگها و خوكهاى بيابان از آن مى‌خورند امّا نور دل فاطمه اطهر و سر و سينه پيغمبر و اهل و عيال و اطفال آن سرور از تاب عطش مشرف به موت هستند و مع ذلك تو قطره‌اى از آن به ايشان نمى‌دهى و با اين حال دم از مسلمانى مى‌زنى !!!

فاطرق عمر سعد رأسه الى الارض ساعة پسر سعد ساعتى سرش را به زير انداخت چشم بزمين دوخت سپس سر برآورد و گفت :

اى برير به خدائى كه روزى‌ده و حوش و طيور است يقين دارم كسى كه كمر قتل آل محمد عليهم السّلام را برميان بندد و دل براين سراى غرور نهد و جاى ايشان را به زور بگيرد برمولاى خود جفا كرده و مخلّد در نار است و ليكن انصاف بده تو صلاح مى‌دانى كه من ولايت ملك رى را از دست بدهم و چنين مملكت خرّم و شادابى را به دست غير بسپارم و او حسين بن على را بكشد، به خداوند بى‌مانند سوگند كه نفس من اين كار را اختيار نكند كه در كنج خانه بنشينم و ديگرى در رى حكومت كند .

بيت‌

نگشته است تا تو سن عمر طى‌

به يزدان كه نگذارم از دست، رى‌

همينكه اين سخن از آن نامرد دون‌صفت و پست‌فطرت سر زد، جناب برير برخود لرزيد و از جا برخاست به خدمت سلطان اقليم وجود آمد و واقعه را بيان كرد

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست