responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 28

ولايت عهدى يزيد را به امضاء و تصديق حضّار برسان .

مجلس مزبور تشكيل شد و با بار عام دادن معاويه مردم در آن اجتماع كردند، نخست معاويه خطبه خواند و در آن از عظمت اسلام و پاس حقوق خلافت و فرمان خداى متعال به اطاعت واليان امر شرحى مستوفى ايراد نمود و سپس يزيد را به علم و فضل و اصابت تدبير و حسن سياست و آراسته بودنش به كمالات ستود و بيعت با او را برمردم عرضه داشت در اثناء كلام ضحاك لب به سخن گشود و خطاب به معاويه گفت :

براى مردم چاره‌اى نيست از والى بافضيلت و عادل و متّصف به حسن سيرت چه آنكه در سايه چنين كسى خون مسلمانان محفوظ و فتنه‌ها ساكن و جاده‌ها امن و پايان امور امّت بوجودش خجسته مى‌باشد و چون يزيد داراى فضلى وافر و حلمى راجح و رأيى است صائب لذا كس ديگرى را من شايسته ولايت عهدى براى تو نمى‌دانم .

در اين هنگام عمرو بن سعيد الاشدق از جاى برخاست و سخنانى قريب به اين گفتار ايراد نمود .

و بعد از او حصين بن نمير گفت : به خدا سوگند اگر تو از دنيا بروى و يزيد را وليعهد خويش نكرده باشى در تضييع امّت كوشيده‌اى .

و بدنبال وى يزيد بن مقنع العذرى به پاى خاست و اشاره به معاويه كرده و گفت :

هذا امير المؤمنين و چون او بميرد اشاره به يزيد نموده و گفت : او امير ماست و آن كس كه از فرمانش امتناع كند سزاى او را با اين مى‌دهيم و سپس دست به شمشير زد و بدين وسيله به آن اشاره نمود .

معاويه گفت : بنشين كه خواجه و سرور جمله خطيبان توئى و سپس وجوه رؤساى ولايات و بلاد كه به شام آمده بودند هركدام به نوبه خود سخنرانى كردند،

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست