responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 140

مى‌دهى اين چه كردار ناصواب است كه از تو صادر مى‌گردد؟ !

پسر زياد در غضب شد و فرمود تا اسماء را چنان زدند كه از حيات مأيوس شد و گفت :

اى هانى خبر مرگ خود به تو مى‌رسانم انّا للّه و انّا اليه راجعون .

پس ابن زياد ديگرباره هانى را طلبيد و گفت :

اى هانى، جان خود را دوست‌تر مى‌دارى يا جان مسلم بن عقيل را؟

هانى گفت : هزار جان من فداى مسلم باد وليك اى پسر زياد تو امير و صاحب اختيارى، مسلم را طلب كن تا بيابى، از من چه مى‌طلبى؟ !

گفت : مسلم را جستم و در خانه تو يافتم، اكنون به خداى كه او را از پهلوى تو بيرون كشم يا خود را فداى او كنى، پس فرمود تا تازيانه و عقابين‌ [1] بياوردند و جامه از تن وى بيرون كردند و هانى هشتاد و نه ساله بود به صحبت رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده و مدّت‌ها با على مرتضى مصاحب بوده و او را برعقابين كشيدند و گفتند مسلم را بيار نا باز رهى .

هانى جواب داد كه به خداى اگر هرعقوبتى كه از آن بدتر نباشد با من بكنى و مسلم در زير قدم من باشد، قدم از وى برندارم و او را بتو نشان ندهم تو ندانسته‌اى كه ما روز اوّل كه قدم در راه محبّت اهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نهاده‌ايم محنت‌هاى عالم را با خود قرار داده‌ايم و جان‌هاى خود را به رسم نثار برطبق اخلاص نهاده :

ما برسوائى علم روزى كه مى‌افراشتيم‌

بر سر كوى تو اوّل ماتم خود داشتيم‌

ابن زياد گفت تا او را پانصد تازيانه بزدند و هانى بيهوش شد، ندماء درخواست كردند كه اين پير بزرگوار از اصحاب سيّد مختار صلّى اللّه عليه و آله است، بفرماى تا او را از عقابين فرود آورند، پسر زياد بفرمود تا او را فروگرفتند و فى الحال برحمت‌


[1] دو چوبى است كه مقصّر را برآنها به دار مى‌كشيدند يا برآنها بسته چوب مى‌زدند

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 140
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست