نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 218
سرزمين مقدس شويد كه خداوند براى شما مقرر داشته است».[1] بنا به نقل خداوند در قرآن، پاسخشان اين بود: «در آن سرزمين گروهى ستمگرند و
ما هرگز به آن سرزمين نرويم تا كه ستمگران از آن بيرون شوند، اگر آنان بيرون آمدند
ما وارد خواهيم شد»[2] تا آنجا كه موسى گفت: «پروردگارا! من فقط حريف خود و برادرم هارون هستم، ميان ما و اين قوم
نابكار جدايى انداز»[3] سپس خداوند گفت: «...
اندوهگين مباش بر گروهى تبهكار».[4] اين امت هم دقيقا پا جاى پاى بنى اسرائيل گذاشته است؛ اينان هم با
رسول خدا سابقه داشتند داراى فضايلى بودند و از بركت آن حضرت مقام و منزلتى
داشتند، به دين او و قرآن اقرار كردند تا كه پيامبرشان از دنيا رفت، سپس دچار
اختلاف شده پراكنده گرديدند به امام و ولىّشان حسد ورزيدند و با او به مخالفت
پرداختند تا آنجا كه حتى يك نفرشان بر آنچه پيامبرشان با آنان عهده بسته بود باقى
نماند به جز سرور ما كه مقام و موقعيّت او نسبت به پيامبرمان مانند هارون نسبت به
موسى بود، و تعداد اندكى كه از خداوند بر دين و ايمان خويش يارى خواستند و بقيه به
ارتجاع و جاهليت بازگشتند، درست مانند آنچه اصحاب موسى عليه السّلام كردند؛ گوساله
را به جاى خدا گرفتند و به عبادتش پرداختند و پنداشتند كه او خداىشان است و همه
بر آن گرد آمدند به جز هارون و بچههايش و تعداد اندكى از خاندانش. پيامبر ما صلّى
اللَّه عليه و اله و سلّم براى امتش برترين مردم و سزاوارترين و بهترينشان را در
غدير خم و در جاهاى ديگر به رهبرىشان منصوب كرد و با آنان به حقانيت حضرتش احتجاج
نمود و به اطاعت از او فرمانشان داد و به آنان گفت كه وى نسبت به حضرتش مانند
هارون نسبت به موسى است و اينكه او ولىّ هر مؤمنى پس از آن حضرت است و اينكه هر كس
را آن حضرت مولاست