تاختن ضحّاك بن قيس و رويارويى حجر بن عدىّ با او و هزيمت ضحّاك
جندب ازدى از پدرش روايت كند كه نخستين حمله به عراق، حمله ضحاك بن
قيس بود.
ضحاك به جنگ مردم عراق آمد. و اين واقعه بعد از رأى دادن آن دو حكم
بود و پيش از كشتن نهروانيان. از اين قرار كه به معاويه خبر رسيد كه على (ع) بعد
از رأى دادن آن دو حكم بسيج نبرد كرده و رهسپار شام مىشود. معاويه بترسيد و در
بيرون دمشق لشكرگاه بر پاى كرد و به اطراف شام مناديان فرستاد و فرياد بر آورد كه
اينك على رهسپار شام است آنگاه نامهاى- يكسان براى همه جا- نوشت و فرمان داد كه براى
مردم بخوانندش: نامه چنين است:
«اما بعد، ما و على محضرى نوشته و شروطى گذاشته بوديم و دو مرد را
برگزيديم كه درباره ما بر طبق كتاب خدا حكم كنند و از آن درنگذرند و مقرر داشتيم
كه هر كس آن پيمان نقض كند چنان است كه عهد و پيمان خدا را نقض كرده است يا آن حكم
اجرا ننموده است. آن داور كه من برگزيده بودم مرا اثبات كرد و آن داور كه على
برگزيده بود، على را خلع كرد. اكنون على ستمكارانه به سوى شما مىآيد پس هر كس كه
پيمان گسلد به زيان خود گسسته است. و چون كار بر اين منوال است، با بهترين ساز و
برگ براى نبرد مهيا شويد جنگافزارهاى خويش آماده سازيد كه جنگى در پيش است.
گرانبار يا سبكبار، چه از روى بىميلى و چه شادمانه به كارزار شتابيد، خداوند
براى ما و شما انجام كارهاى نيك را ميسر دارد.»
مردم از همه سوى بلاد بدو روى نهادند، خلقى گرد آمد و خواستند رهسپار
صفين شوند. و معاويه با آنان رأى زد. و گفت كه على از كوفه مىآيد و كسى كه از
ماجرا خبر دارد گفته است كه او از نخيله بيرون آمده.
حبيب بن مسلمه [33] گفت: من معتقدم كه به حركت آييم تا در همان منزلى
كه قبلا در آنجا بودهايم (يعنى صفين) فرود آييم، كه آنجا منزلى مبارك است و در آنجا
بود كه خدا ما را بهرهمند ساخت و داد ما از دشمنانمان بستد.