كه آشوب مصر را برپا كردند و كارگزار على (ع) محمد بن ابى بكر را
كشتند و در شكم خر نهادند و آتش زدند يا عبد اللّه بن عامر حضرمى و ضحاك بن قيس و
سفيان بن عوف غامدى و يزيد بن شجره هاوى يا شخصى چون بسر بن ابى ارطاة كه در يك
سفر از دمشق تا يمن و بازگشت به دمشق دهها هزار تن از شيعيان يا طرفداران على را
كشت. از قربانيان اين توطئهها يكى مالك اشتر يار وفادار على بود كه در راه مصر
زهر در طعامش كردند و ديگر محمد بن ابى بكر فرزند ابو بكر و فرزند خوانده على بود
كه به فجيعترين وضعى كشتندش. اينان حتى از كشتن كودكان خردسال هم دريغ نمىكردند
چنانكه دو پسر خردسال عبيد اللّه بن عباس را بسر بن ابى ارطاة سر بريد. عبيد اللّه
بن عباس عامل على (ع) در صنعاء يمن بود. على (ع) دو سه سال بعد از واقعه نهروان را
تا زمان شهادت خود، دست به گريبان اين نامردميها بود كه در سراسر كتاب مشروحا آمده
است.
كتاب الغارات پيوسته مورد توجه محدثين و مورخين و ادبا و نويسندگان
بوده است چنانكه ابن ابى الحديد قسمت اعظم بخش تاريخى آن را در شرح نهج البلاغه
آورده است و علّامه مجلسى بسيارى از آن را در بحار الانوار به مناسبتهايى نقل
نموده. در زمان ما نسخههاى الغارات بكلى ناياب بود مگر نسخهاى كه در اختيار محقق
ارجمند شادروان محدث ارموى قرار گرفت. آن بزرگوار با تبحر و احاطهاى كه بر كتب
احاديث و تواريخ داشت موفق شد آن را با حواشى و تعليقات مفصل و سودمند در دو مجلد
به چاپ برساند، كه الحق كارى است بس شگرف.
اخيرا خطيب عبد الزهراء نسخه ديگرى در كتابخانه ظاهريه دمشق يافت و
چاپ ديگرى از اين كتاب ارائه داد. با حواشى مختصرتر و سادهترى و اين ترجمه از روى
نسخه چاپ ايشان انجام پذيرفته و بيشتر حواشى، ترجمه حواشى ايشان است و نيز مترجم
از تحقيقات جناب محدث نيز بسيار استفاده كرده است. اميد است كه اين خدمت در پيشگاه
اهل نظر پذيرفته آيد. و السلام.
عبد المحمد آيتى بيست و ششم اسفند سال هزار و سيصد و شصت و نه