وقتى علم به چيزى داريم سپس شك مىكنيم آيا علم ما مطابق با واقع
بوده يا خير؟ به آن «قاعده يقين» گويند. مثلا مىدانستم رضا عادل است، اما
امروز شك دارم آيا علم روز گذشتهام مطابق با واقع بوده يا خير، بنابراين آيا
مىشود رضا را بهعنوان قاضى منصوب كرد يا نه؟ مثال ديگر: 6 ماه پيش قتلى رخ داده
است و من تا ديروز مطمئن بودم كه متهم پرونده قاتل است، اما امروز به قرائن و
اماراتى دست يافتهام كه در صحت اعتقاد قبلى خود شك كردهام. عناصر تشكيلدهنده
قاعده يقين عبارت است از: 1. متعلّق شك و يقين يكى باشد. (عدالت رضا- ارتكاب جرم
توسط متّهم) 2. زمان مشكوك و متيقّن يكى باشد. (روز گذشته- 6 ماه پيش) 3. زمان شك
و يقين دوتا باشد (امروز و ديروز). به قاعده يقين «شك سارى» هم اطلاق مىگردد. چون شك متأخر به صورت قهقرايى سرايت به يقين
كرده و يقين را مبدّل به شك مىكند.
سؤال 1. تفاوت قاعده يقين و استصحاب؟ سؤال 2. آيا مىتوان با ادله
حجيّت استصحاب به حجيّت قاعده يقين رسيد يا خير؟
در پاسخ به پرسش اول بايد گفت: استصحاب و قاعده يقين به شرح زير باهم
متفاوتاند. [3] الف. زمان شك و
يقين در استصحاب يكى است ولى در قاعده يقين اين زمان دوتاست. مثال: در روز گذشته
علم به عدالت على پيدا كردم اما امروز شك مىكنم آيا در اين يك روز عملى كه موجب
سلب عدالت گردد از على صادر شده يا خير؟ در اينجا استصحاب جارى شده و حكم به عدالت
على مىشود. اما اگر در روز گذشته يقين به عدالت رضا داشتهام، و امروز شك
كردهام، آيا واقعا رضا در روز گذشته عادل بوده يا علم و يقين من بىجا بوده است؟
اين قاعده يقين است.
ب. يقين در استصحاب بهعنوان طريقيّت لحاظ شده است، يعنى طريق و كاشف
از متيقّن است.
برخلاف قاعده يقين كه يقين در آن موضوعى است. زيرا فرض اين است كه آن
يقين تغيير پيدا كرده است.
ج. نقض يقين در استصحاب نقض مقتضاى يقين است كه مقتضاى يقين در
استصحاب عمل برطبق متيقّن است. اما در قاعده يقين نقض خود يقين است. به ديگر سخن
نقض يقين در استصحاب نقض متيقّن و مقتضى است ولى در قاعده يقين نقض خود يقين است.
د. درصورتىكه بخواهيم با ادله استصحاب قاعده يقين را حجّت بدانيم،
بايد در قاعده يقين به