مثال: مىدانيم وجوبى تحقّق دارد امّا نمىدانيم واجب، مثلا نماز ظهر
است يا نماز جمعه.
2گاهى «حرمت» مسلّم است امّا «حرام» مردّد است.
مثال: يقين داريم يكى از دو ظرف «الف و ب» خمر است و خطاب اجتنب عن الخمر متوجّه ما شده امّا نمىدانيم
كداميك از آن دو ظرف خارجى خمر است.
3گاهى هم
مىدانيم كه وجوب يا حرمت متوجّه مكلّف شده است منتها اگر وجوب در ميان باشد به
شىء «الف» متعلّق است و اگر «حرمت» در كار باشد به
شىء «ب» تعلّق گرفته است در حقيقت، علم اجمالى داريم كه «امّا هذا الشّىء واجب و امّا ذاك الشّىء حرام» كه متعلّق وجوب و حرمت،
متفاوت است [2].
بحث ما در اصالة الاحتياط در دو مقام است.
الف- گاهى مكلّف به، مشكوك امّا مردّد بين دو امر «متباين» است
[3] يعنى دو امرى است كه مربوط به يكديگر نيستند مانند نماز جمعه كه خود،
يك عبادت مستقل است و كيفيت و كمّيّت مستقلّى هم دارد و نماز ظهر كه عبادت مستقل و
كيفيّت و كميّت آن با نماز جمعه متفاوت است.
ب- گاهى مكلّف به، مردّد بين اقلّ و اكثر است البتّه اقلّ و اكثر دو
نوع است.