نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 339
و مما يدلّ على الحصر و الاختصاص «انّما» و ذلك لتصريح
أهل اللغة بذلك، و تبادره منها قطعا عند أهل العرف و المحاورة. و دعوى أنّ الانصاف
أنّه لا سبيل لنا الى ذلك، فانّ موارد استعمال هذه اللفظة مختلفة، و لا يعلم بما
هو مرادف لها في عرفنا حتّى يستكشف منها ما هو المتبادر منها غير مسموعة، فانّ
السّبيل الى التّبادر لا ينحصر بالانسباق الى أذهاننا، فانّ الانسباق الى أذهان
أهل العرف أيضا سبيل(1).
مىگويد عدم مجىء، مختص به قوم- غير از زيد- هست و لازمه اختصاص
مذكور، اين است كه زيد، مختص به مجىء هست پس «جاء زيد» را از كلمه «يختصّ» استفاده مىكنيم كه كلمه يختص مفاد «الّا»
هست-
و «الا» از حروف مىباشد.
نتيجه: اگر «الّا» عنوان حرفى داشته باشد، بايد گفت دلالت جمله
استثنائيه بر حكم مستثنى از طريق مفهوم است نه منطوق.
2اگر «الّا»
داراى
معناى اسمى و جانشين «استثنى» باشد معناى قضيّه مذكور، چنين است: «ما
جاءنى
من القوم استثنى زيدا» كه «استثنى زيدا» يعنى: «جاءنى زيد» كه در اين فرض، قضيّه استثنائيه محلّ بحث
در حقيقت، دو منطوق دارد و مشتمل بر دو حكم است، حكم مستثنى و حكم مستثنى منه از
طريق منطوق بيان شده.
البتّه تحقيق در اين مسئله كه حكم مستثنى، منطوقى هست يا مفهومى غير
از ثمره علمى اثرى ندارد.
سائر ادوات دالّ بر حصر
(1)- به مناسبت بحث جملات استثنائيّه- بر انحصار و اختصاص- اينك
به ذكر و توضيح ادواتى مىپردازيم كه دلالت بر حصر و اختصاص مىكند:
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 339